نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

 

بازگشت من به شهر بازگشت من به سوی تو نیست... 

 

 

پ ن: تقریبا دیگه اینجا نمی نویسم.  

عزیزی گفت اطلاع بدم تا دوستان مهربانم نیان و پشت در بمونن.  

شرمنده ی مهربونی هاتونم.

خدا پشت و پناه تون 

یا حق

نظرات 13 + ارسال نظر
هدی یکشنبه 18 بهمن 1388 ساعت 21:48 http://elmoservat.blogfa.com

سلام س-ف جان
کجا مینویسید پس؟
دوست نداشتیم، دوست مهربونی چون شما رو این همه کم پیدا ببینم ..بهرحال صلاح خودتون رو خودتون بهتر میدونین
هرجا هستین و هرکاری میکنین در پناه حق موفق باشید
برای ما هم دعا کنید
یا حق.

یا حق دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 19:39

دلمون برات تنگ می شد .دوست خوب مجازی .مواظب خودت باش .التماس دعا

[ بدون نام ] دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 22:06

کاربری برایش کامنت گذاشته بود:

یاد خانمی افتادم که ولادت خانوم فاطمه زهرا(روز مادر)چادر به سر کرد و هر روز خانوم تر و با وقار تر از دیروز میشن.


و اون جواب داده بود :

کدوم خانوم رو می گی؟!!؟

ــــــــــــــــــــــــــــــ
اون تاریخ و پاک کرده٬خاطراتی که این روزا تو رو اذیت می کنه٬تو ذهن اون هیچ فضایی رو اشغال نکردن.
نمی خوای تو هم پاک شون کنی؟؟

برای شهادت امام رضا داریم می ریم مشهد با دانشگاه٬
تو نمی یای؟

نکنه با امام رضا هم قهر کردی؟

بهاره سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 01:22

سلام س.ف جان
باشه رفتی
کجا؟
تقریبا یعنی منتظر باشیم تابیای
من که منتظر می مونم
اما این که نشد
به قول خودتون نامهربونتون
شمانامهربونتری
به خاطر یه نفر وبلاگشو نبست
ولی شما به خاطر یه نفر داری می ری
معلومه چشماتون اونقدر پر از اشک که ستاره هارو نمی خوای ببینی
س.ف نامهربون!
نخواستی ببینی خیلی ها دوست دارند.
حیف که پسر نیستم.
دوست دارم.
امیدوارم زودتر ارامش پیذا کنی.
دعات می کنم .دعامون کن.
خداحافظی نمی کنم.مطمنا یه روز میای.
البته اگه کوچ نکرده باشی جای دیگه
بیشتر به خودت فکر کن.دنیا همینه.فقط باید ساخت .کاریش نمیشه کرد
موفق باشی

رستگار سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 11:45 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام دوست مهربونم

دلم گرفت! :(
نمی دونم چی بگم... فقط...
گفتید:
" تقریبا " دیگه اینجا نمی نویسم
پس امید دارم که بازم میاین... کاش بیاین...

دلم حسابی برات تنگ شده!
دوست دارم!
در پناه حق

داود سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 22:18 http://yaran1388.blogsky.com

سلام خانم س.ف

من شخصیت شما را خیلی قویتر از آن می بینم که صحنه را خالی کنید...

به هر دلیلی که دلخور هستید توکل بر خدا کنید و باز هم مطلب بنویسید...

ما استعفای شما را قبول نمیکنیم...

منتظریم...

یاحق

د شنبه 1 اسفند 1388 ساعت 21:21

سلام.
امروز بارون اومد، خیلی تند، جای اینکه سوار تاکسی بشم نیم ساعتی زیر بارون قدم زدم. توی این مدت به یاد شما هم بودم.
یاد پستاتون، دایی جلیل، جلسه ای که با بچه های بسیج داشتید، هدیه ای از جنس نور، و خیلی از حرفای قشنگ دیگه تون!
شما برای من دوست عزیز ندیده ای هستید که خیلی چیزها را برام تداعی میکنید، کاش زودتر پیدا کرده بودمتون که حالا کمتر غصه نبودنتونو بخورم. هر چند میدونم به اینجا سر نمیزنید ولی این حرفا باشه برای روزی که شاید برگشتید. هیچ وقت قلباً نبودن ها را باور نکردم، عقلاً چرا ولی قلباً هرگز، تلخه ولی راحت نمیشه با دل کنار اومد، کاش میشد که برگردید، کاش میشد که دوباره بنویسید. کاش میشد که دوباره با هم صحبت کنیم، کاش میشد دوباره از خودتون بگید، کاش میشد ....
ولی تصمیم آدم ها محترمه!
حالا که قراره دیگه اینجا نباشید اومدم برای خداحافظی،
موفق باشید،
دعاتون میکنم. نمیدوم اصلاً میبینید که بگم من را از دعای خیر فراموش نکنید؟
همیشه دوست ندیدم باقی میمونید.
یا علی!

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 11:24

سلام
خوبی؟
اومده بودم دعوتت کنم ولی انگار باید بگم خداحافظ
فعلا...

مهدی جمعه 7 اسفند 1388 ساعت 03:29 http://mafhh.blogsky.com

سلام
خواهر گلم
این نظرارو تا حالا نخونده بودم
خیلی قلبم گرفت وقتی خوندم
اگه امروز اروم نشده بودم و خیالم راحت نشده بود
نمیدونم الان چی مینوشتم
اهان
یادم نبود قراره بود که من زیاد حرف نزنم
ولی از وقتی که نبودین خیلی حرف زدم
باید بیاین یه سر بزنین ببینین م.ا چه کرده

داداشیت که همیشه اگه بخواد دعا کنه برای کسی اولین نفر خواهر گلشه
اقام ابوالفضل پشت و پناهت باشه

سیدامیر حسام یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 20:23

سلام...
از اون موقعی که دیگه نمی نویسید بارها آمده بودم اینجا.
فقط می خوام بگم که خیلی حیف شد که دیگه نمی نویسید......................

انشاالله جز هدایت شدگان باشید و باشیم.
رفقا رو از دعای خیرتون فراموش نکنید.

صبح نزدیک است و ...

[ بدون نام ] دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 08:30

این روزها فقط به بی لیاقتی بی لیاقت ها لعنت می فرستم که تو رو از ما گرفت ...

مهدی شنبه 22 اسفند 1388 ساعت 02:41

سلام و...............................

رستگار پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 16:36 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام عزیزم

عیدت مبارک باشه!

فقط خواستم بدونی به یادتم!
کاش شما هم ما رو فراموش نکرده باشی

یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد