نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

حریم امن حضورت

 

حالا نشسته ام در اتاق کودکی هایم، 

نوجوانی ام و پاره ای از 

جوانی ام.. 

همان خانه که .. 

این دیوار و آن سقف بالای تختم پر است از خاطره... 

تلخ و شیرین و شیرین و زهرمار... 

که حالا همه شان برایم یک طعم شده اند..طعم خاطره.. 

هنوز هم که می ایم اینجا،دلم.. 

نمی دانم چه می شود.. 

بیا بگذریم از این دل و خاطره و اتاق. 

داده های مغزم حسابی درهم شده.. 

از هر کجا می روم به جایی که انتظارش را ندارم می رسم جز ... 

جز تو و مهر تو و حضور تو که برایم همان رنگ است،همان طعم است 

 و پریشانی در آن راه ندارد. 

 

پ ن)بابا نیست،مثل خیلی وقت ها. 

مامان رفته مشهد با مهناز 

همان جا که ما بودیم، 

باز تولد است انگار  

                                        مبارک باد

 

نظرات 3 + ارسال نظر
س.ح شنبه 16 مهر 1390 ساعت 22:26

سلااام
احوال خانوم خانوما
مبارک باشه بر شما
دعا گو هستیم
یا علی

سلام عزیز
خوبم.شکر
ممنون که دعام می کنی
یا علی

M.M سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 12:59

سلام خوبی عزیزجان؟
طعم خاطره را دوست ندارم
خصوصا برای من که نیمه احساسی پر رنگی دارم متاسفانههههههههه
داده ها که در هم بشوند نوید خوبی است
همت می خواهد شما هم که همتتان دو نفره است درست میشود
اینشالله!به قول مصحح word
ما که همیشه خانه پدری خانه ام بوده
این ها را خواهر هایم گفته اند که بیش از 15 سال است رفته اند ان یکی خانه شان
مواظب خودتون باشین

سلام
خوبم تو خوبی؟
شوخی نمی کنم که، دلم واست تنگ شده.

امین یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 20:53 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام خانم فدوی
ان شاالله(میگند انشاالله ننویسید که معنای دیگه میده!) که سالم و سرحال باشید.
به امید خدا سه شنبه برای بار اول عازم کربلا هستم...با هزاران امید و آرزو!
خیال‌تون راحت، نایب الزیاره خواهم بود!

علیکم السلام

آخیییی تو بین الحرمین خیلی دعامون کنین.
راستی اسم من و همسرجان هم حج دانشجویی دراومد. :)
یا حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد