نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

دا

امسال خیلی کارها رو تنهایی انجام دادم.تجربه های جالبی بود.مثلا تنهایی رفتم سینما..تنهایی رفتم رستوران و حسابی از خودم پذیرایی کردم...تنهایی رفتم گالری عکس و نقاشی...کلی نمایشگاه معرق رفتم...تنهایی رفتم امام زاده اسماعیل و... 

و تنهایی رفتم نمایشگاه کتاب...وای عجب روزی بود!یه کارت اعتباری داشتم که توش پر از پول بود و می تونستم کلی کتاب بخرم!!!!! 

برای اینکه وقت ام رو تنظیم کنم.لیست کتاب هایی رو که می خواستم رو نوشتم که اونجا خیلی گیج نشم... 

به به!جاتون خالی!در عرض یک ساعت اعتبار کارتم تموم شد! 

واااای.انقدر بارم سنگین بود که نمی تونستم دیگه از جام تکون بخورم! اما هنوز کلی از غرفه ها مونده بود...اما گویا چاره ای نبود جز رفتن به خونه! 

با مشقت تمام اون همه پله مصلی رو رفتم بالا و خودم و رسوندم خونه! 

حالا کلی کتاب داشتم و یه عالمه ذوق... 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

یکی از کتاب های خوبی که تو نمایشگاه خردیم کتاب ـ دا ـ بود.باور کنید خیلی هم تنبل نیستمااا 

که تازه الان شروع کردم  به خوندن اش.نه! من تو نوبت بودم!!!!! 

۱۲ نفر قبل از من کتابم و خوندن! 

من هم بلاخره پریروز کتاب رو شروع کردم... 

فوق العاده اس دوستان.فوق العاده! 

این خانومه خیییییلی قویه!خییییییلی. 

فقط ۱۰۰ صفحه از کتاب و خوندم...دلم نمیاد زود زود بخونم اش.اخه اگه زود بخونم اش تموم می شه... 

 

 

دوستان به نظر شما اگه یکی بخواد قوی بشه باید چی کار کنه؟ 

چی کار کنه که به قول اقا امین انقدر زود بالا پایین نشه؟  

 

ببینید به نظر من قسمت اعظم این قدرت روحی به دوران کودکی و نوع تربیت اشخاص بر می گرده...اما خوب.ما باید خودمون هم نفس خودمون رو تربیت کنیم. 

اما چه جوری؟ 

چه جوری میشه با ابزار اندیشه و تحلیل٬ بهترین تصمیم رو در بهترین زمان گرفت؟ 

چه جوری میشه با احساس بود اما در مواقع لزوم این احساسات بر تو غالب نشه؟  

چه جوری میشه عنان کارهایی که می کنیم به دست خودمون باشه؟نه به دست عصبانیت٬حسد٬شهوت و یا حس اغراق شده ی دیگه ای؟ 

به نظرم یکی از دلایلی که این صفات نکوهیده شمرده می شن اینه که این احساسات اغراق شده ان.غلیظ ان.هر چی تو ذهن ام می گردم کلمه مناسبی واسه توصیف اش پیدا نمی کنم. 

 

و بی شک دلیل دیگه اینه که در جای خودشون استفاده نمی شن. 

ببخشید به دلیل معده درد و بی خوابی های اخیر نمی تونم منظم فکر کنم... 

پس بهتره دیگه ادامه ندم. 

منتظر نظرات مفید و کارگشاتون می مونم.

نظرات 16 + ارسال نظر
گ دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 13:16

سلام .میتونم بپرسم قالب وبلاگتونو از کدوم سایت برداشتین؟

گیتی
www.0neandone.blogsky.com

سلام.شما می تونی بپرسی.من نمی تونم جواب بدم!
:دی
چون نمی دونم.اما اگه می خواید می تونم براتوم ایمیل اش کنم.

شکست عشقی دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 14:04 http://mohammad1.blogsky.com

سلام دوست گلم.مطالب جالبی داری.ممنون می شم یه سری هم به من بزنی.
در ظمن دوست دارید با چه اسمی لینکتون کنم.شما منو با اسم شکست عشقی لینک کنید.
موفق باشید.

سلام.ممنون لطف دارید.
اگه به وبلاگم خوب نگاه کرده باشی من کسی رو لینک نکردم.اما اگه شما دوست داری لطف کنی .باران خوبه.
در پناه حق

301040 دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 15:43 http://301040.blogsky.com

معده درد تقصیر من که نیست؟
در ضمن، خیلی نوشته ی نازی بود. خوشم اومد. ممنون

علیک سلام.
نه٬ شهید مطهری یه جایی می گن که دلیل معده درد افراد چیزی جز ضعف ایمان و عدم ارامش نیست.

دعامون کنید

امین دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 19:42 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
من 410 صفحه از این کتاب رو خوندم.کتاب عجیبیه.اصلاً باورم نمی‌شه چطوری یک دختر 17 ساله تونسته کارهایی بکنه و مصائبی رو تحمل کنه که شاید برای یک مرد جاافتاده هم تحملش دشوار باشه.
می‌دونید، خدا انسان رو خیلی منعطف آفریده؛خیلی سریع می‌تونه خودش رو با شرایط جدید وفق بده،حالا شاید غر بزنه و زمین و زمان رو مقصر بدونه ولی بالاخره با شرایط کنار می‌یاد.
درسته،شاید شرایط کودکی و نوع تربیت تاثیرگذار باشه (مانند آنچه در کتاب "دا" می‌خونیم) ولی این همه چیز نیست.
یکی از مثال‌هاش خودتون هستید! به اتفاقی که براتون افتاد از یک دید بالا نگاه کنید.همه ما لحظات سختی رو در زندگی داشتیم که ازشون گذشتیم.بد نیست از همین دید بالایی که گفتم به اونها نگاه کنیم.
ما انسان‌ها خیلی خیلی بزرگ هستیم اگه خودمون، خودمون رو کوچیک نکنیم.
پاسخ سوال‌هاتون جایی جز درون خودتون نیست...
یاعلی

سلام
بله با حرفاتون موافق ام.وقتی ادم تو شرایط بحرانی قرار می گیره اعمالی رو انجام میده که در شرایط عادی غیر قابل تصوره.
من خانومی رو می شناختم که وقتی شوهرش زیر ماشین خوابیده بوده و داشته ماشین رو تعمیر می کرده٬جک در می ره و ماشین رو همسرش میوفته.
زن ناگهان ماشین رو بلند می کنه و شوهرش رو بیرون می کشه!
بی شک زن تو حالت عادی هرگز قادر به انجام این کار نیست.(البته بماند که دست های زن بعد از دو روز از گذشت ماجرا برای همیشه لمس می شه)

اما نویسنده این کتاب برای من یک اسطوره است.وقتی درباره اش می خونم یاد حضرت زینب می یوفتم تو واقعه کربلا...

در پناه علی

بنت الهدی دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 22:02

سلام س-ف جان
من تو برنامم بخونم این کتاب رو ولی هنوز متاسفانه موفق نشدم..ممنون یاداوری کردین.
به نظرم تنها چیزی که میتونه ادمو قوی کنه و تکون نده سعه ی صدر یه نفر هست
سعه ی صدر خیلی خوبه
یه کتاب قدیمی به اسم "جهاد با نفس" تو کتابخونه ی خونمون پیدا کردم از سخنرانی های آیت الله مظاهری هست
خیلی عالیه اگه الان اسمش همون باشه و پیداش کردی حتما مطالعه کن .
در مورد سعه ی صدر چند جلسه سخنرانی خیلی خوبی داشتن.

سلام عزیز
ممنون که بهم کتاب معرفی کردی.خوشحال می شم اگه بتونم پیداش کنم و بخونم اش.
لطف کردی

سهیل دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 22:39 http://daypic.blogfa.com

سلام.

متنتونو خوندم.
بیشتر از هر چیز از نگارش سادتون خوشم اومد...

تربیت... واژه قشنگیه...ولی نمیشه روش بحث کرد....چون برای هرکسی یک تعبیر و یک تعریف خاصی وجود دارد.... نمیدونم متوجه منظورم شدین یا نه.....

فکر کنم منظورتون از اغراق همون افراط باشه...اگر این بوده باشه....افراط و تفریط درون هرکس سنجیده میشه....البته ملاک و الگوهایی در دین برایشان آمده ولی به طور حتم و صد در صد نیست....

ظاهرا امسال برای شما سال فوق العاده ای بوده.... به نوعی سعی کردین خودتون باشین یا به عبارتی ساده تر سعی کردین دستتونو روی زانوتون بذارین و بلند بشین و ....

التماس دعا.

یا علی.

سلام
لطف دارین.
در پناه علی

301040 دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 23:21 http://301040.blogsky.com

من بگم منظورم از ناز "ناز" نبودا. آخه "ناز" کلمه ی خودمه. معنی خاص خودش رو هم داره! :دی
هی می گین در پناه علی در پناه علی، حساسیت پیدا کردمااااا!!!

در پناه حق

امین دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 23:53 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

استقبال فوق العاده از این کتاب قطور باید دلایل روان شناسی جالبی داشته باشه...
کاملاً حق با شماست، ایشون واقعاً یک اسطوره‌اند

بله.من مدت هاست از خوندن رمان فاصله گرفتم.راس اش به نظرم کار بیهوده ایه.
(نا گفته نمونه که من وقتی جوون تر بودم تقریبا ۵۰-۶۰ تا رمان خونده بودم هااا.اون موقع خیلی برام جذاب بود!)
اما این رمان به حکم این که مستند هست برام جذاب بود و یکی از دلایلی که خریدم اش این بود که کتابی با ژانر دفاع مقدس به چاپ پنجاه و دوم رسیده و مردم برای خریدش تو نمایشگاه صف بسته بودن!
راست اش این همه استقبال برام عجیب بود...

مهرگان سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 14:05 http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام س-ف جان
خوب هستی؟
خیلی خوشحالم برگشتی
ببینم به شکوفه ها و به باران رساندی سلام ما را؟

آه این کتاب دا
مدتهاست دوست دارم بخونمش. چند بار خواستم بخرمش ولی گرون بود!!۱۱۰۰۰ تومن!! برای ما فقیر فقرا خیلی گرونه!!
منتظرم بالاخره از یه جایی گیرم بیاد
انشاالله خدا میرسونه

ممنون از محبتت بالاخره منم آپ کردم
بیای خوشحال میشم!
یا حق

به به!سلام!!!
ممنون عزیز.من که خوبم.شما چه طوری؟
سلام هم رسوندیم.جای همه دوستان هم خالی بود. :دی
بله درست می فرمایید.البته من با اندکی تخفیف خریدم اش.اما خوب بسیار با شما موافق ام.به همین دلیل هم این کتاب و به هر کی که مشتاق بوده بخوندش دادم.
اگه دوست داری.من مایل ام.بهم یه ایمیل بزن یه قرار می زاریم کتاب و بهت می دم.چه طوره؟

s.fadavi@hotmail.com

شکست عشقی سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 14:06 http://mohammad1.blogsky.com

سلام گلم.ممنون که سرزدین.من شما را با اسم باران لینک کردم.
موفق باشید.

سلام
ممنون

فاطمه سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 15:43 http://ghazal2005a.persianblog.ir

سلام س ف عزیز

این کتاب رو چند وقت پیش واسه بابام خریدم در عرض یه هفته باوجود تمام مشغله هایی که داره تمومش کرد ... ولی برای خودم هنوز تو لیست انتظاره ... گرچه هر شب ازش می پرسیدم که الان ماجرا از چه قراره و روز چندم جنگه ؟
ولی امیدوارم فرصت خوندنش برام پیش بیاد ... بهتر بگم باید فرصت خوندنش رو پیش بیارم

روزگارت باد شیرین ! شاد باش

سلام خانوم گل
اگه از من می شنوی هر چه سریع تر فرصت خوندنش رو ایجاد کن.
اخه٬خییییییییلی خوبه!

مهرگان سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 18:53

سلام مجدد
ممنون از محبتت
البته فعلا دیگه خوزستان نیستم
ولی ایمیلت رو نگه میدارم برای هر وقت اومدم دیار شما

کتابو برام نگه دار . یعنی بی زحمت اسم منم بذار تو لیست انتظار
قربانت

سلام
حتما عزیز
پس منتظر می مونم تا زود زود زود بیای دیار مااا!
:دی

یافته ها ودریافته ها سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 22:00 http://yafteha11.blogfa.com/

سلام دوست عزیز

بنده هم از آشنایی با وبلاگ شما خوشحالم. دا کتابی است که چند صباحی می باشد که معروف شده و متاسفانه تا حالا فرصت خرید آن را نداشته ام.
انشالله اگر فرصتی بود و شما مایل به تعامل بودید باز هم مطالب زیبای شما را خواهیم خواند و از دریچه شما جهان پیرامون را به نظاره خواهیم نشست.
التماس دعا

سلام
ممنون که به خونه ام سر زدید.
ازدریچه دید این دختر کوچولو این کتاب فوق العاده اس...
و به همه پیشنهاد می کنه که اونو بخونن.
یا حق

یافته ها ودریافته ها سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 22:02 http://yafteha11.blogfa.com/


از یکی از کامنت ها متوجه شدم که ظاهرا هم استانی هم هستیم.

ریم ریم؟ سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 22:27

رشته دانشگاهیت چیه

اممم
شما چی حدس می زنید؟

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 10 شهریور 1388 ساعت 23:56 http://123tamam.blogsky.com

سلام!
تنهایی خیلی خوبه!
شاعر میگه: دلا خو کن به تنهایی که از "تن"ها بلا خیزد!

این کتابو خیلیا بهم سفارش کردن!ولی اینقدر کتاب خریده و نخونده دارم که ...انشا...ا در اولین فرصت

راستشو بخواین توی بوستان حق نیستیم...مریض شدم ..همچین تپل..:دی
زین سبب دیر اپ کردمپ :دی

یا علی

سلام!
خدا بد نده؟چی شده؟ ان شا الله هر چه زودتر سلامتی حاصل بشه.بیماری هم کم یکی از درای بوستان حق ه!گناهای ادم می ریزه.
:دی

بله تنهایی خیلی خوبه ٬فقط زیادی توش نمونید..خطرناکه!
شادابی و طراوت تون رو از دست می دید.
در پناه علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد