-
و باز ولادت عشق
جمعه 7 مهر 1391 23:56
یا لطیف مهربانترین... از تو برای تو می نویسم، برای توی سپید، توی زلال... تویی که دلم را نو به نو دلداده تر می کنی، دلم هوایی می شود و باز چشمان توست... این که میلادت با ولادت عشق مقارن است را قبلاً بارها گفته ام و این بار ایندو با ولادت امام عشق نیز همراه شده تا خدا این را به تو ثابت کند. ثابت کند که حرمت دارد دلت، به...
-
سالگرد ما شدن
یکشنبه 25 تیر 1391 13:29
هوالصالح امروز درست یک سال است که شازده کوچولوی قصه ی ما شده بزرگ مرد خانه ی آرزوهایم.. امروز یک سال است که همه رفته اند و تو شدی همه ی همه ی همه .. یک سال است که " خوب" خوب تر برایم معنا شده.. خوب من.. خوب بمان... پ ن) به قول شما،تازه شده یه سال! حالا حالاها با شما کار دارم!
-
سفیدِ سفید، تو انگار کن "ابر"
شنبه 23 اردیبهشت 1391 09:12
-
سه شنبه
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 13:53
این روزها جز یکی از همان هزاران روزیست که دلم حال خوشی ندارد... دیگر می شود گفت٬خیلی وقت است که برای هیچ کس و هیچ چیز نمی نویسم.. یعنی راستش را بخواهی نمی توانم که بنویسم و این اتفاق به ظاهر خیلی کوچک٬نیاز بسیار عمیق روح من بوده و انگار کن که هست.. و حالا من مانده ام و دستی که از دور نمی گذارد من رفع عطش کنم.. قلم ام...
-
همسفر تا بهشت
چهارشنبه 17 اسفند 1390 23:18
دوش مرا حال خوشی دست داد ... بازم همین. پ ن: ما یه دوستی تو این دنیا داریم، خیلی دلمون براش تنگ شده. زیاد. فک کنم امام رضا ام دوسش داره... اونم زیاد. یه روز از همین روزا باید بهش زنگ بزنم...
-
دختر ِ بد
سهشنبه 16 اسفند 1390 16:34
از دل مشغولی کار و درس و پروژه و عید گذشتیم و کوله باری سبک بر بستیم و راهی سفر شدیم.. السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا بر خلاف ظاهرم که پر است از استرس،دلهره وخستگی، روحم حسابی خوب است و انگار کن کمی سرخوش.. انقدر که دوست دارم چشمانم را روی همه ی این دلواپسی ها ببندم به مقصد بیندیشم، به گنبد طلایی و دعای کمیل.. به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اسفند 1390 22:01
کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـلها ؟! همین... پن: گاهی چشمها گویاترند... گاهی همین هم زیاد است...
-
زمستانه
دوشنبه 17 بهمن 1390 23:34
حال این روزهایم را دوست ندارم، جسم ام سرمای سختی خورده و در تلاشم روحم را سرما نزند.. دلم خورشید چشمان کسی را می خواهد که وقتی به دلم می تابد... نه .. بگذریم، بگذار قدری دلم کرخت شود،شاید تجربه ی بدی نباشد .. پ ن: به قول عزیزی که خیلی وقته ندیدمشون:" آدم شماره تلفن شو رو دیوار نمی نویسه" دوستان اگه با بنده...
-
امتحان یا ...؟
پنجشنبه 15 دی 1390 23:19
ای وااااااااااااای امتحانا!!! دوسشون ندارم،خُب.. پ ن)راستی می دونستید اسم جدیدش شده امتحان کتبی با قلم و کاغذ؟؟ بیچاره قلم و کاغذ..
-
خبرنامه
دوشنبه 7 آذر 1390 23:40
مهناز عروس شد و سپیده در شرف قبول مادری؛ و خانه پر شد از... بگذریم، به گمانم خالی شد از... پ ن) تو بمان! پ ن2 )واضح نیست؟ و در ضمن شما؟
-
پر نقش تر از فرش دلم٬ بافته ای نیست!
جمعه 4 آذر 1390 14:37
هم قبیله پ ن) حبیبمان جمعه صبحی اینجا را به ما هدیه کرد. عین جوانی هایمان می ماند. کاش او هیچ گاه بزرگ نشود..
-
مرا با دلبرم بگذار و مگذر ..
سهشنبه 1 آذر 1390 10:31
همه متفق القول می گویند: نیستم و نیستم و کم هستم و حسابی مشغول... مشغول کار و درس و زندگی و عاشقی... انگار حق تمام و کمال با همه است.. نیستم و نیستم و کم هستم و حسابی مشغول.. اما نه مشغول کار و درس و زندگی و .. مشغول مشغله هایی هستم که گفتنی نیست.. نوشتنی نیست.. و خواندنی هم انگار.. من خسته ام؛ من حسابی خسته ام... اما...
-
تو بمان (2)
یکشنبه 15 آبان 1390 23:17
تو بمان(1) اجازه چاپ پیدا نکرد.. باشد، فقط تو بمان...
-
زیبا
سهشنبه 3 آبان 1390 10:59
زیبا ،، زیبا ،، کنار حوصله ام بنشین بنشین ، مرا به شط غزل بنشان بنشان مرا به منظره ی عشق ، بنشان مرا به منظره ی باران ، ... بنشان مرا به منظره ی رویش ، ... * من سبز می شوم * ... زیبا ،، زیبا ،، ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق ... بر من ببار بر من ببار تا که برویم بهار وار چشم از تو بود و عشق ، بچرخاند بر حول...
-
حریم امن حضورت
شنبه 16 مهر 1390 16:59
حالا نشسته ام در اتاق کودکی هایم، نوجوانی ام و پاره ای از جوانی ام.. همان خانه که .. این دیوار و آن سقف بالای تختم پر است از خاطره... تلخ و شیرین و شیرین و زهرمار... که حالا همه شان برایم یک طعم شده اند..طعم خاطره.. هنوز هم که می ایم اینجا،دلم.. نمی دانم چه می شود.. بیا بگذریم از این دل و خاطره و اتاق. داده های مغزم...
-
امام رضا (علیه السلام)
یکشنبه 10 مهر 1390 18:54
خانه های آن کسانی میخورد در بیشتر که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر زیر دِین چارده معصومم (ص) اما گردنم زیر دِین حضرت موسی بن جعفر (ص) بیشتر گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که داده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریور 1390 12:19
می ترسم از تغییراتی که این روزها روحم درگیر آن شده.. می ترسم، مبادا ما هم بشویم عین همه.. مبادا..
-
باران
پنجشنبه 24 شهریور 1390 11:39
-
..
چهارشنبه 5 مرداد 1390 13:50
آمدم تا غم دل با تو بگویم، تو دلت خواست بدان ؛ حالا.. من ، فقط اندکی غم دارم... و زبانی قاصر.
-
ماه عسل؟؟؟
سهشنبه 28 تیر 1390 21:46
دیگه تموم شد. یا نه... تازه شروع شد... «کمی بیش از اندکی صبر کردیم و بالاخره سحر رخ نمود...» و آغاز صبح... نور، نور و تا ابد نور... نوری که در آن فروغی نیست. چون طلوعش به مدد صاحب الزمانش فرا رسید... یا مهدی گفتیم و عشق آغاز شد... و جه تقارن قشنگی است... میلاد نور و میلاد سامانمان...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 تیر 1390 10:33
باورم نمی شه، دارم راستی راستی می رم سر خونه زندگی ام..
-
روز سی و نهم
سهشنبه 17 خرداد 1390 11:09
خداوندا، ما را در عبادتت با نشاط گردان.
-
روز سی و هشتم
دوشنبه 16 خرداد 1390 23:13
عزیزا، نزد عزیزانمان عزیمان گردان.
-
روز سی و هفتم
یکشنبه 15 خرداد 1390 15:16
قدیرا؛ به ما وسعت رزق عطا کن و به آن برکت عنایت فرما...
-
روز سی و ششم
یکشنبه 15 خرداد 1390 15:14
بار الها؛ لیاقت فهم درست را به ما عطا فرما...
-
روز سی و پنجم
یکشنبه 15 خرداد 1390 13:16
حبیبا؛ دلهای ما را بیش از پیش به نور هدایتت منور کن تا در کوره راه های زندگی چراغمان باشد.
-
روز سی و چهارم
پنجشنبه 12 خرداد 1390 10:42
یا سخی؛ به ما بیاموز راه دوست داشتن مردم را، که رحمته للعالمین با حب به بندگانت بدین مقام رسید...
-
روز سی و سوم
پنجشنبه 12 خرداد 1390 10:38
بارالها؛ به قلوب ما آرامش عطا فرما تا راه حل مشکلات را ببینیم نه مشکل را...
-
روز سی و دوم
سهشنبه 10 خرداد 1390 13:38
خدا جون٬ کمک کن امتحانای این ترم و هر دومون پاس بفرماییم!!
-
روز سی و یکم
دوشنبه 9 خرداد 1390 23:28
خدای مهربان من، ما را از شر وسوسه های شیطان نجات ده ...