نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

چای

زندگی مثل چای است... 

 

گروهی از فارغ التحصیلان قدیمی یک دانشگاه که همگی در حرفه خود ادم های موفقی شده بودند٬با همدیگر به ملاقات یکی از استادان قدیمی خود رفتند.پس از خوش و بش اولیه٬هر کدام از انها در مورد کار خود توضیح می داد و همگی از استرس زیاد در کار و زندگی شکایت می کردند. 

 

استاد به اشپزخانه رفت و با یک کتری بزرگ چای و انواع و اقسام فنجان٬از پلاستیکی و بلور و کریستال گرفته تا سفالی و چینی و کاغذی (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چای دعوت کرد و از انها خواست که خودشان زحمت چای ریختن برای خودشان را بکشند. 

پس از انکه تمام دانشجویان قدیمی استاد برای خودشان چای ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد.استاد گفت : اگر توجه کرده باشید٬تمام فنجان های قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان های دم دستی و ارزان قیمت٬داخل سینی باقی مانده اند. 

شما هر کدام بهترین چیزها را برای خودتان می خواهید... 

و این از نظر شما امری کاملا طبیعی است.اما منشا مشکلات و استرس های شما هم همین است.مطمئن باشید که فنجان ها به خودی خود تاثیری بر کیفیت چای ندارند.بلکه بر عکس٬در بعضی موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایی را که در ان است را از دید ما پنهان کند. 

چیزی که همه شما می خواستید یک چای خوش عطر و خوش طعم بود٬ نه فنجان.اما شما ناخوداگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان های یکدیگر نگاه می کردید. 

زندگی مثل همین چای است... 

کار٬خانه٬ماشین٬پول و موقعیت اجتماعی و ... در حکم فنجان ها هستند.مورد مصرف انها نگهداری و دربرگرفتن زندگی است. 

نوع فنجان ما نه کیفیت چای را مشخص می کند ونه ان را تغییر می دهد. 

اما ما گاهی صرفا با تمرکز بر روی فنجان٬از چایی که خداوند برای ما در طبیعت فراهم کرده است٬لذت نمی بریم. 

 

خوشحال بودن البته به معنی این که همه چیز عالی و کامل است٬نیست.بلکه بدین معنی است که شما تصمیم گرفته اید ان سوی عیب و نقص ها را هم ببینید. 

 

زندگی جیره مختصری است 

مثل یک فنجان چای 

و کنارش عشق است 

مثل یک حبه قند 

زندگی را با عشق٬نوش جان باید کرد 

 

 

 

پ ن۱:دیشب قبل از خواب داشتم به همه داشته ها و نداشته هام تو زندگی فکر می کردم... 

من بسیــــــــار خوشبختم.این اصلا طبیعی نیست! 

شکر 

پ ن۲: امروز مامان قدری خرید داشت٬باهاش رفتم...خیلی نازه! 

پ ن۳:وااااای! باز هم خونه تکونی...تمام استخون ها بدنم درد می کنه...سپیده که رفت.مهناز هم که امسال کنکوری یه.دست مامان هم که درد می کنه... 

خدا جون شکرت که هستم و سالم ام و می تونم دل مامان رو شاد کنم.  

پ ن۴:امروز شکوفه ها واسه اولین بار رفتن مدرسه! یکی از ارزوهام اینه که یه روزی معلم کلاس اول بشم! 

پ ن۴:کم کم داریم به لحظات ملکوتی شروع ماه مهر نزدیک می شیم! مبارکه! (اهل فن می فهمن چی می گم!)

 

۹

نظرات 11 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 20:56 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام
از این دست داستان‌ها خوشم می‌یاد.
مرسی

سلام
شکر...

یه غریبه سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 21:54 http://fellow.blogsky.com

بازم سلام
خیلی زیبا......
بله اگه انسانها زندگی ساده و آسونی رو برای خودشون بسازند بسیاری از مشکلاتشون حله.
همه بدبختی های امروزه برای چشم و هم چشمیه که فرصت آرامش نمیده.

سلام
فکر کنم این حدیث از پیامبر هست که می گن(این محتواشه٬عین حدیث رو فراموش کردم.) :
خداوند روزی هر کس را مقرر کرده٬اگر با ان سیر شد.سیر شده...اگر با ان سیر نشد هیچ چیز او را سیر نمی کند.

بنت الهدی سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 22:00

سلام س-ف جان
خیلی قشنگ بود
خوشبختی همونیه که در وجود خود آدمه...
خوشبختی رو نمیشه از بیرون جستجو کرد ..
خوشبختی رو باید از درون جست!
...
خدا رو شکر :)

سلام
اره یه جورایی...
من که خیلی خوشبختم!
شکر

زنده وار سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 23:30 http://zendehvar.blogsky.com

سلام...
ممنونم بابت حضورت و لطفی که داری...
قالب بلاگ شما هم رنگبندی زیبا و آرومی داره
نوشته ی جالبی بود!
البته کلی بود مطلب! ولی نباید از حس زیبایی شناختی و تاثیرش غافل شد! خیلی وقتا همین ظرف تاثیر زیادی روی مظروف و اثرش میذاره!
مثل همین قالب...وخیلی چیزای دیگه...!
البته هردوی اینهارو داشتن میشه همون خداوخرما رو باهم داشتن!:دی
ولی باید واسه هردوش تلاش کرد به نظرم!
پیروز باشی...

سلام
ممنون که به بلاگم سر زدید.
راست اش من همیشه موافق تلاش برای به دست اوردن خوبی ها و زیبایی ها هستم....
اما به نظرم مشکلات از اونجایی شروع می شه که به دست اوردن اونها دغدغه ذهن ادم بشه...
یا حق

سهیل سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 23:38 http://daypic.blogfa.com

سلام.

ممنون که خبر میدین...شرمنده...کم پیداییمو رو حساب بی معرفتی و یا هر چیز دیگه نذارین... یکم ذهنم مشغوله و دیگه اینکه این روزها سرم شلوغ شده...ولی به یاد هستم...باز هم ممنون.

این داستان را سالها پیش شنیده بودم... ولی باز هم برام جالب بود...
شاید براتون جالب باشه که توی تصمیم گیری که این روزها دارم باهاش دست و پنجه نرم می کن خیلی برام موثر و مفید بود... ممنون از یادآوری مسائلی که توی زندگی هامون کم رنگ شدن...

شما احساس رقیقی دارین... درضمن آرزوتون هم قشنگه...فقط حواستون باشه که این آرزو در صورت برآورده شدن مسولیتی سنگینی روی دوش آدم میذاره...گرچه فکر کنم شما از پسش بر میایین...انشاءالله...

التماس دعا.

یاعلی.

سلام
ان شا الله که همه دغدغه هاتون خیره و از جنس فنجون های این داستان نیست...

بله.مسلما تاثیر گذارترین مربی تو طول زندگی هر ادمی می تونه مربی اول دبستان باشه...
ممنونم
یا علی

علیرضا سه‌شنبه 31 شهریور 1388 ساعت 23:42 http://shadowlessman.blogsky.com/

سلام
ممنون بابت نظرت
......................

توی دنیا هر کسی یه سهمی داره . یکی زیاد یکی کم.
ولی کسی که نا بیناست مطمئن باش دنیارو طوری میبینه که می خواد.
خدا بهش این قدرتو داده که دنیارو نقاشی کنه .از طنین صدای آدما از
رنگه حساشون از فرکانس فکرای آدما بهتر از ادمایی که با چشم میبینن حقیقتو درک می کنن.
منکه نمی تونم بیخیالشون شم.
من نمی تونم بیخیال یه دنیا حس بشم.
...........................

و داستان واقعا زیبا بود و یکی از ناب ترین ایده ها برای بیان ارزش واقعی زندگی و گذران آن است.

بوی ماه "مهر" مشام را می نوازد،
"مهری" که پیام آور "پاییز" است و خزان...
اما امسال حال و هوای "پاییز" زدوتر از خود "پاییز" از راه رسید...
"پاییزی" که باز هم با "مهر" شروع شد...

د

سلام
ممنون بابت نظر جامع و کامل تون.
با نظرتون راجع به دنیا ی نابینا ها بسیار موافق ام.

واز بابت متن زیباتون درباره پاییز و مهر بسیار متشکرم.
یا علی

شبنم چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 08:59

پ.ن ۳ رو دوست دارم سعیده. خیلی خوبه آدم احساس کنه مفیده برای مادرش. در مورد من همیشه یک طرفه بوده!

مفید؟!
شوخی می کنی؟
یه جمع جبری کافیه برای اینکه بگم مفیدم یا ...
احساس می کنم مامان اغلب این شعر رو تو درون اش با خودش زمزمه می کنه:
ما را به خیر تو امید نیست٬شر مرسان
؛)

س.ح چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 13:49 http://badbadakeabyy.persianblog.ir

سلام س جونم...
ادم چقد حالش خوب میشه وقتی نوشته هاتو می خونه...
پارسال روز دانشجو رفته بودم خوابگاه بچه های دانشگاه تهران..یه مراسمی بود و از یه اقای دکتر روانشناس که اسمش یادم نیست دعوت کرده بودن..حرفاش تو مایه حرفای این نوشته قشنگ تو بود...یه جمله ای رو به همه هدیه کرد که هیچ وقت یادم نمی ره..این بود اون جمله ه:
همه به دنبال خوشبختی می دوند
تو کمی اهسته تر.....
شاید خوشبختی به تو برسد

سلام سلام ستاره!
چه طوری شما؟
فقط یادت باشه انقدر اروم نری که به سکون برسی...
ـــــــــــــــــــــــــ-
اما جالبه.من حتی وقتی می خوابم هم خوشبختم.شاید به قول بنت الهدی عزیز ٬خوشبختی عنصری ه که در درون ماست...
شکر

علی چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 14:37 http://bamaze88.blogfa.com/

دوست عزیر سلام
مطالب جالب و خواندنی در وبلاگتون دیدم .
برای همین خوشحال میشم افتخار بدید ضمن ملاحظه وبلاگم و شرکت در نظر سنجی ها ، مرا با نام (( با مزه بیا تو )) و به آدرس :
http://bamaze88.blogfa.com/
لینک کرده و عکسها و مطالب جالبتون را برام به آدرس زیر ارسال بفرمائید:
alirezakhan2005@yahoo.com
باتشکر

سلام
ممنون
سر فرصت میام.

مریم پنج‌شنبه 2 مهر 1388 ساعت 20:50 http://www.yekdelebarani.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبا و جالبی داری
به منم سر بزن

سلام
ممنون
حتما

محمد پنج‌شنبه 2 مهر 1388 ساعت 21:03 http://mohammad1.blogsky.com

سلام دوست خوبم.وب جالبی دارید.ممنون می شم یه سری هم به من بزنی!!!!!
در ظمن دوست دارید با چه اسمی لینکتون کنم؟
شما منو با اسم*** شکست عشقی ***لینک کنید.
دوستون دارم .
موفق باشید.

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد