نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

ایستگاه خدا

 

قطار که به مقصد خدا می رفت لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد.کسی رو به جهانیان کرد و گفت: مقصد ما خداست.کیست که با ما سفر کند؟کیست که رنج و عشق توام بخواهد؟دنیا ایستگاهی است برای گذشتن. 

قرن ها گذشت٬اما از بیشمار ادمیان جز اندکی بر ان سوار نشدند.از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود.در هر ایستگاه که قطار می ایستاد چند نفر کم می شد.قطار می گذشت و سبک می شد٬زیرا سبکی قانون راه خداست... 

قطار که به مقصد خدا می رفت به ایستگاه بهشت رسید.کسی گفت:اینجا بهشت است.مسافران بهشتی پیاده شوند.انهایی که پیاده شدند بهشتی شدند٬اما انجا ایستگاه اخر نبود... 

اندکی ماندند٬قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.انگاه خدا رو به مسافران اش کرد و گفت: درود بر شما انکه مرا می خواهد از بهشت عبور میکند... 

قطار به ایستگاه اخر رسید ولی انجا دیگر نه قطار بود نه مسافری... 

 

 

لحظه ای درنگ... 

اولین بار این مطلب و تو ویژه نامه دلدار گلشن خوندم...حس اون روزم به خاطر شرایط جوی چیز دیگه ای بود...اون روز من معتکف بودم... 

دو سال از اون روز گذشت...دوباره امروز خوندم اش...حس امروزم جالب تر بود... 

ایا ما اصلا سوار این قطار شدیم؟  

{قرن ها گذشت٬اما از بیشمار ادمیان جز اندکی بر ان سوار نشدند. }

اگه سوار شدیم٬استگاه چندم پیاده شدیم؟ زرق و برق کدوم ایستگاه چشم مون و پر کرد؟

{از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود... }

لحظه ای درنگ... 

ارزش ما به عنوان خلیفة الله چیه؟ جز خودش؟  

من که همه دارایی مو دادم و گناه خریدم...خودم و خرج نفس ام کردم...نتونستم بلیطی بخرم...  

 

 

پ ن۱:امروز رفتیم دانشگاه٬بعد از اینکه دو ساعت منتظر استاد عزیز نشستیم٬به اطلاع مون رسوندن که کلاس صبح و عصر هر دو کنسل ه... من که مسیرم نزدیک بود.چهره بچه هایی که از کرج و اسلام اباد میان دیدنی بود!

یاد پست دیروز افتادم...اما نه٬هنوز زوده واسه غر زدن...نه...نه! اصلا غر چرا؟ اعترض! این خوبه... 

پ ن ۲: امروز در راستای فرار از تنبلی و کلی اهداف مقدس دیگه از دانشگاه تا خونه پیاده اومدم...  

تصمیم دارم این کارو ادامه بدم...به به! 

پ ن ۳: دم اقای احمدی نژاد هم به مقدار قابل توجهی گرم! 

 

۱۴

نظرات 15 + ارسال نظر
امین یکشنبه 5 مهر 1388 ساعت 21:13 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
خیلی زیبا بود و البته تامل برانگیز...
تا حالا اعتکاف رو تجربه نکردم ولی هر کس رفته خیلی تعریف می‌کنه.دوست دارم یه بار امتحانش کنم.
ماه رمضون بود.رفیق ما برای جمع کردن امضاهای فارغ التحصیلی گیر یه مسئولی بود که برای ختم قرآن محل کارش رو ول کرده بود رفته بود مسجد دانشگاه.با دلخوری می‌گفت یکی از ائمه (یادم نیست کدوم بود) در مسجد معتکف بودند.حاجتمندی نزد ایشون اومد.حضرت از اعتکاف خارج شدند و پس از انجام کار اون بنده خدا دوباره وارد مسجد شدند.مردم مات و مبهوت نگاه‌شون می‌کردند...
می‌بینید چقدر از اصل دین دوریم.خودمون رو در چارچوب‌ها حبس کردیم و فکر می‌کنیم مسلمونیم!

یا خود خدا، به دادمون برس!

سلام
ان شا الله که خدا قسمت تون کنه...
خیـــــــــــــــــــلی خوبه!
می فهمم چی می گید...خودش کمک مون کنه ...
یا حق

سهیل یکشنبه 5 مهر 1388 ساعت 23:14 http://daypic.blogfa.com

سلام.

مطلب جالبی بود...
راستش از همه بیشتر از این قسمتش لذت بردم : ((( کسی گفت:اینجا بهشت است.مسافران بهشتی پیاده شوند.انهایی که پیاده شدند بهشتی شدند٬اما انجا ایستگاه اخر نبود...
اندکی ماندند٬قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند.انگاه خدا رو به مسافران اش کرد و گفت: درود بر شما انکه مرا می خواهد از بهشت عبور میکند )))
واقعا لذت بردم...راستش حض کردم...

به نقل از یک عزیزی : هر حقی را میشه جبران کرد جز وقت و زمانی که از مردم تلف میشه...
اون استاد اگر دلیل واقعا قابل قبول و مهمتری از این کلاس نداشته باشه خودشو توی بد حق الناسی انداخته...
خیلی از این جور چیزها وحشت دارم...امیدوارم اگر تا به حال حقی گردنم بوده خدا توی دل صاحب حق بندازه تا حلالم کنه و کمکم کنه تا دیگه چیزی پیش نیاد.

یادمه یکبار از تجریش تا میدان ولی عصر پیاده رفتم... خیلی لذت داره...دلم می خواهد هرچه زودتر زمستون بیاد تا دوبار پیاده رویهای شبانه امو شروع کنم...زمستون فصل مورد علاقه ی منه...
توصیه می کنم ترکش نکنید...موقع پیاده روی آدم خیلی رهاتره...

التماس دعا.

یاعلی.

سلام
خدا رو شکر که خوشتون اومد...
وای...امان از حق الناس...
به نظرم اون دنیا استادا باید همه حرفایی که پشت شون زدیم رو به همه این دیر اومدن ها ببخشن...
البته٬به نظر من وقت تلاف شده با هیچی قابل جبران نیست...
ـــــــــــــــــ
به به!شما هم؟ پیـــــاده روی خیـــــــــلی خوبه!

در پناه علی

سهیل یکشنبه 5 مهر 1388 ساعت 23:23 http://daypic.blogfa.com

راستی....
یک اشتباه نگارشی و یا احتمالا تایپی داشتین...میشید نوزده...

خط سوم : ((( از جهان تا ایستگاه هزار ایستگاه بود ))) باید باشه : ((( از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود )))

شرمنده...توی امتحان معلمی رد شدین ;-) :-)

التماس دعا.

یاعلی.

بله٬حق با شماست...اشتباه لپی بود!
چرا تو امتحان معلمی؟
اگه این جوری باشه که همه معلم ها و اساتید رد می شن!
انسان واجب الخطاست اقا سهیل!
:)

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 03:16

سلام!
حال شما چطوره!؟
یادمه اون زمانی که استادیوم ازادی میرفتیم ،بعد از بازی و برگشتن به خونه ،یه عده دم درب اتوبوسایی که طرفدار داشت میاستادن و داد میزدن! چی میگفتن؟ نا کجا آباد! جایی که اصلا وجود نداشت! اتوبوس هم با حدا قل مسافر حرکت میکرد!
این هم خاطره ای بود از دوران جاهلی ما!:دی

میبینم که مدرسه ها وا شده!...همهمه بر پا شده...!:دی

موفق باشید
یا علی

سلااااام اقای وطن دوست!
چه عجب!
من که خوبم٬شکر. شما چه طوری؟
به نظر من که یه وبلاگ هم درست کنید برای نوشتن این دست خاطره هاتون...
؛)
بله دیگه...کیف و کفش نو هم خریدیم برا اول مهر!
یا علی

301040 دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 06:56 http://301040.blogsky.com

پیاده؟

اره دیگه٬پیاده...
تقریبا می شه یک ساعت و نیم!

یه غریبه دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 11:55 http://fellow.blogsky.com

سلام
خدا کنه ما هم از اونایی که مسیر رو تا خدا رفتن باشیم. این مستلزم اینه که همه کارامون حتی نفس کشیدنمون خدایی باشه!
دلیل تحویل گرفتن آقای احمدی نژاد چی بود؟
راستی جوابا رو هم همونجا دادم.

سلام
ان شا الله...
به خاطر احداث این سایت جدید بود و رویکردش در مقابل جو سازی ها.
یا علی

نیما دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 12:29 http://www.nima1394.blogfa.com

متن قشنگی بود. خدایا مارو تا ایستگاه بهشت ببر
وقتی خوب فکر میکنم یه جورایی همهمون داریم غر میزنیم یه سر بهم بزن غر غر های منم بخون

حالا که داره می بره بگید٬منو ایستگاه اخر پیاده کنه!
؛)
خوندم تون.اینا که غر غر نبود اقا نیما!

خوده خوم دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 14:25 http://www.khodamokhodam.blogsky.com

چه...!!!

دیگه پیشه من نمیای؟!!!

اومدم٬اومدم!
:)

leaker دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 15:07 http://leaker

salam.be manam sar bezan

سلام
نمیشه که!

بهار دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 15:12

سلام خانومی
مطلبتون خیلی قشنگ بود ولی برای این کامنت نذاشتم ممکنه فردا نباشم اگر اشتباه نکرده باشم که تولدتون فرداست گفتم پیش پیش تولدتونو تبریک بگم برای فردا تولدتون مبارک هزار سال زنده باشیدهزار سال که با برکت باشه کنار اونایی که دوسشون داری.
happy birthday

سلام خانوم گل!
یه دنیا ممنون...
خیلی خوشحالم کردی...
ممنون که به یادم بودی.
:-*

[ بدون نام ] دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 17:13

تولدددددددددت مباااااااااااااااااارک !:)
نگاه کن این قطار تو که داره راه میافته !

ممنون عزیز!
:-*

ح.ع دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 17:14

بالایی منم

:)

داود دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 20:57 http://yaran1388.blogsky.com

سلام
تولدتون مبارک(گل)
انشاالله تولد بعدی شما در ایستگاه خدا باشه.

سلام
ممنون از لطف تون...
ان شا الله.

امین دوشنبه 6 مهر 1388 ساعت 22:42 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

تولدتون مبارک، تولد من هم 2 مهر بود، نه که مصادف شده با بازگشایی مدارس همیشه انگ بچه مثبت بودن روی پیشونیم بوده! :):):):):):):)

ممنون امین خان!تولد شما هم مبارک باشه...
به به!پس شما هم مهری هستید...
انگ؟
اگه ممکنه به ما هم بچسبونید!
؛)

ع.ر.وطن دوست سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 01:50 http://123tamam.blogsky.com

سلام!
ااا!
میلادتون مبارک! :دی
خبر میکردین یه گاوی گوسفندی مرغی جوجه ای... چیزی میکشتیم !:دی
انشا...ا که وجودتون برای همه پر برکت باشه!

عزیز باشید و سرمد!
یا علی

سلام...
ممنون!
خون و خون ریزی لازم نیست! همین جوری هم قبوله!
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد