نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نژاد خاور میانه...

 

(توجه)                                                                                                                                                                                   (توجه) 

 

لطفا این پست رو آدمای بد سلیقه نخونن! 

 

 

ساعت حول و حوش ۸ بود.از در موسسه اومدم بیرون.یه ریزه گشنه ام بود.یادم اومد هنوز از ساقه طلایی که شنبه صبح خریدم تو کیفم دارم...تو کیف ام پیداش کردم...یه دونه ته بسته اش بود...با لذت مضاعف خوردم اش...هر چی گشتم سطل زباله پیدا نکرم...تو مشت ام نگه اش داشتم تا یه سطل اشغال پیدا کنم... 

داشتم دلی دلی کنون شریعتی رو میومدم پایین...پیچیدم تو یکی از فرعی ها...باز هم تو دنیای خودم چرخ می زدم که با صدای خرد شدن شیشه به خودم اومدم...یه چیزی سریع از بالای ابروم رد شد و پوست ام رو خراش داد... فقط چند میلی متر با تخلیه شدن چشم ام فاصله داشت...

یه اقای نسبتا محترم که سوار یه ماشین اخرین سیستم بود بطری شیشه ای نوشیدنی اش رو از پنجره پرت کرده بود بیرون...بطری به لبه ی جدول خورده بود و یه تیکه اش پرت شده بود سمت من... 

تا به خودم اومدم فکر کنم اقا اب پرتغال شون رو هم میل کرده بودند... 

تا خود خونه فکرم درگیر بود...واضحه که همیشه سطح مالی افراد با سطح فرهنگ شون رشد نمی کنه... 

پیشونیم کمی می سوخت... 

رسیدم خونه...وقتی دولا شدم که کفشام و دربیارم٬دیدم که هنوز اشغال بیسکوییت تو دستم ه... 

 

پ ن۱: دیشب با وجود خستگی٬خوابم نمی برد...گوشی ام رو زیر رو می کردم که به یه فایل صوتی رسیدم...۴۵ دقیقه بود...منو برد به دو سال و پنج شش ماه پیش... 

اشتباه کردم... 

من به غباری که گذشت زمان رو خاطره هام کشیده بود نیاز داشتم... 

تمام فولدر رو پاک کردم... 

پ ن۲: به این نتیجه رسیدم که بعضی نوشته ها ارزش حتی یکبار خوندن رو هم ندارن...نه که اونا بد باشن...روح من پذیرای هر چیزی نیست... 

گزیده تر وبلاگ می خونم...  

 

۲۲

نظرات 14 + ارسال نظر
گل همیشه بهار دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 22:44 http://marygold.blogsky.com

پی نوشت هات باحاله ولی من با پاک کردن خاطره ها ی بد و خوب موافق نیستم . موفق باشی

پاک کردن که نه٬بخوای هم پاک نمی شن ...
اما گاهی خوبه روشون غبار بشینه...

باران دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 22:45 http://sotooh.blogfa.com

وبلاگت قشنگه من از وبلاگ گردی تو این چند روز خیلی چیزا یاد گرفتم ولی وبلاگا ...

ممنون عزیزم...
ولی وبلاگا چی؟

مریم دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 22:46 http://www.yekdelebarani.blogsky.com

سلام
با مطلبی که نوشتید داغ دلم تازه شد
ازینکه تو کشوری هستم که مردمش هنوز بی فرهنگن
البته نه همشون!

سلام...
باید هر کی از خودش شروع کنه...

301040 دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 23:20 http://301040.blogsky.com

در مورد فرهنگ آدم های پولدار یه چیز جالب امروز یاد گرفتم. ایشالا سر فرصت می نویسم در موردش.
خوشحالم که شیشه نخورده بود به چشت. جدی اگه خورده بودااا!!!!!!!!

شما اجازه خوندن این پست رو نداشتید.

سهیل دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 23:43 http://daypic.blogfa.com

سلام.

ممنون از دعاتون...ظاهرا شما هم بدجوری به یه دعای آنی نیاز دارین...

با شما موافقم...
بعضی از خاطرات برای بودن توی ذهن هم زیادی هستن....

بابت فرهنگ .... زیاد خودتونو ناراحت نکنین...
به مرور درست میشه...
باید به مردم فرصت داد تا کم کم متوجه اشتباهاشون بشن.
شاید یکمی سخت باشه و طول بکشه...
ما هم اشتباهات خاص خودمونو داریم...البته از دید دیگران...
صبور باشید...اینطوری بهتره...

امیدوارم زخمتون جدی نباشه و هر چه زودتر خوب بشه...

التماس دعا.

یاعلی.

سلام
ممنون...
زخم ظاهری خیلی سریع تر خوب می شه...
شکر
یا علی

301040 سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 00:46 http://301040.blogsky.com

man ke kheyli khosh saligham
!!!!
va taze salighe mage ye joorayi nesbi nist
???

بله٬سلیقه نسبی هست...
و شما نسبت به عموم ادم ها بعضا ...
اینجا وبلاگ شخصی من هست. این حق من ه که بتونم سلایق ام رو اعمال کنم...
من با بوق و کرنا سلیقه ام رو به سمع دوستان رسوندم...توقع داشتم بهش احترام بذارن...
هر چه قدر هم که مسخره باشه!
یه بزرگی همیشه منو به داشتن ثبات٬تشویق می کرد...
یه بزرگی می گفت٬سعی کن هیچ وقت به طور کلی یه چیز رو به یه گروه خاص تعمیم ندی...

ونوس سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 01:30 http://trytowrite.blogsky.com

بد سلیقه یعنی کیا؟

یعنی بد سلیقه هاااا

MB سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 05:44

اصلا این حرف ها مطرح نیست..
توی دعا میگیم : اسئلک حبک و حب من یحبک!
یعنی هر کسی که بنده ی خالص
خدا باشه ..هر کسی ..با هر نژاد و قیافه ای..
هر کسی..
من اون رو دوست خواهم داشت.

حالا می خواد از خاورمیانه باشه..یا هر جای دیگه..
می خواد از هر قاره ای باشه..

اصولا بحث از جذابیت ظاهری هم خیلی سخیفه به نظر من..
یعنی در این حد که اگه الان که توی آفیس نشستم
این هم آفیسیم بگه من از قیافه ی فلانی خوشم می آد
بهش میگم به قول مهران مدیری :

همسایه مام وانت داره :دی

حرف تون کامل صحیح ه...
مگه من گفتم٬خدایی نکرده کسی و دوست ندارم؟
من حتی اون راننده تاکسی که صبح ام رو با دوا و مرافه بی جهت اش کدر کرده رو هم دوست دارم...حتی اون سوسک ه که خیلی هم چندش اوره....
ـــــــــــــــــــــــــــ
بسیار بهتون تبریک می گم که به این مرحله ریسدین که بحث از جذابیت ظاهری براتون بسیار سخیفه...
بعضا ادما تا دم مرگ هم درگیر این مسیله می مونن...

شما مدیر وبلاگ خودتون هستید٬درسته؟
گاهی اجازه نظر دادن به پست تون رو نمی دید...گاهی نظر یه بنده خدایی رو پاک می کنید...گاهی جواب یه کامنت و می دید و گاهی از کنارش می گذرید...
اینا جز حیطه اختیارات شماست...
من هم فقط یه اعمال سلیقه تو وبلاگ ام کردم...
یا علی

بهار سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 07:16

سلام
خدارو شکر که چیزیتون نشده
خدا بهتون خیلی رحم کرده
من بد سلیقه یا خوش سلیقه؟ من که خوندمتون
باید خوش سلیقه باشم که وبلاگ یه عده رو انتخاب کردم
در عین حال باید بد سلیقه باشم که وبلاگ یه عده رو می خونم
چه خوبه که تصمیم گرفتیدگزیده تر وبلاگ بخونید
من خیلی وبلاگ میخونم
اصولا هر وبلاگ بیخودیو
البته حالا کمی سرم شلوغه
کمی وقته
جالبتر اینجاست که حتما کامنتم می ذارم
من از این تصمیما نمی تونم بگیرم
تصمیماته من برعکسه
از کسی خوشم نیاد هر روز میرم وبلاگش نظرم میدم تا بیشترچشاش دراد
جدیدا یکی از این تصمیما گرفتم
بعضی وقتا ما ها عجیب می شیم
نه
راستی چه خوبه که هنوز یه عده فکر میکنندمهم دوست داشتن خداست نه قیافه
خدا عده شونو زیاد کنه

سلام
ممنون

ــــــــــــــــــــــــ
تا حالا شده برای دیدن یه عکس٬اونو بچسبونی به بینی ات؟
خوب مسلمه که نه٬
برای دیدن هر چیزی یه فاصله ای لازم ه...
هر چی اون چیز بزرگتر باشه باید فاصله ات بیشتر باشه تا همه ابعادش دیده بشه...
برای دیدن دریا باید تو ساحل ایستاد و ...

شکر

امین سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 10:00 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
من که متنوجه نشدم منظورتون از جمله بالای پست چیه! امیدوارم خطاب به ما نباشه.
فقط یک نکته؛ شما چیزی به اون آقای بی‌فرهنگ نگفتید؟ من اعتقاد دارم با این جور آدم‌ها باید برخورد بشه تا یاد بگیرند چطوری رفتار اجتماعی داشته باشند.حالا شاید طرف همون موقع موضع بگیره ولی مسلماً در آینده بیشتر حواسش رو جمع میکنه.البته بعضی‌ها هستند که مشکلات اساسی دارند:
این همسایه بغلی ما هنوز که هنوزه آشغال رو از طبقه دوم به خیابون پرت میکنه...

سلام...
اونقدر سرعت ماشین زیاد بود که فرصت عکس العمل رو از من گرفت...
من هر وقت حس کنم حق ام داره ضایع می شه و سکوت من باعث ظالم پروری می شه حتما عکس العمل نشون می دم...

ریم ریم؟ سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 13:33

سلیقه بدا نخونن وتو سلیقت بده چیه ؟به من نگی سلیقت بدهها آخه وبلاگت میره زیر سوال.اینجا یه خبرایی هستا.
آخی هیچیت نشدمواظب باش وگرنه باید ترشی بزاری.
اینقدر تعریف کردی از خودت چش شورای وبلاگت چشت زدن. اسفند دود کن. ان یکادم بخون.تعریفم نکنه .ممکنه یکیم نفرینت کرده باشه.

!
از خاله زنک بازی خوشم نمی یاد.

نیما سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 22:17 http://www.nima1394.blogfa.com

سلام
یه رفیق دارم اونقدر به آشغال ریختن از اتومبیل توی خیابون حساسه که هر کی اینکارو تو ماشینش بکنه میگه خودشو هم با آشغالا پرت میکنم بیرون . ایشالا این نا آقایی که این کارو کرد بیفته دست رفیق من

سلام
نگید تو رو خدا!
اگه اون اقا با اون شتابی که بطری و پرت کرد٬خودش و پرت می کرد بی شک ضربه مغزی می شد!
من راضی به اسیب دیدن کسی نیستم!
یا علی

داود سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 23:30 http://yaran1388.blogsky.com

سلام
متاسفانه مواردی از این دست روزانه در سطح شهر مشاهده میشه. فرهنگ سازی کار بسیار سختیه و همونطور که گفتید باید هر کسی از خودش شروع کنه. به امید آن روز

سلام
با امید یرای تلاش به رسیدن به ان روز

زنده وار چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 13:31 http://zendehvar.blogsky.com

مگه شما نژادت خاورمیانه ای نیست؟!!
شایدم اون آقا نژادش چیزه دیگه ای بوده!!!
ربطی به نژاد نداره,نه؟!

این همه پست نوشتیم که موضوع با متن هماهنگ بود٬این و نوشتم که بگم می شه موضوع با متن هماهنگ هم نباشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد