نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

سلام کردن هم خوبه!

تا حالا سعی و تلاش یه مادر و دیدید٬وقتی داره تمام سعی اش رو می کنه که به بچه اش یاد بده ٬وقتی یکی و می بینه سلام کنه؟ 

انقدر می گه و می گه و می گه...تا بچه یاد بگیره... 

یادتون می یاد؟ خیلی کو چولو بودیم که بهمون یاد دادن هر کاری با نام خدا شروع نشه ابتر ه؟  

 

 

دیشب پری شب بود٬بعد از مدت ها ریموت تلوزیون رو گرفته بودم دست ام مگه یه چیزی تو این جعبه جادویی پیدا کنم برای دیدن... 

شبکه پنج٬برنامه تهران ۲۰ ... 

مجری گفت : تا چند لحظه دیگه در خدمت رییس محترم دانشگاه ازاد هستیم... 

بدم نیومد...یه چای برای خودم ریختم و لم دادم رو کاناپه تا ببینم چی می خواد بگه... 

 مجری: بلاخره ترافیک تهران با ما راه اومد تا در خدمت اقای جاسبی باشیم... 

مجری یه سوال پرسید... 

و اقای جاسبی بدون یاد اوری داده های کودکی اش نه بسم الله گفت نه سلام کرد... 

و شروع کرد به پاسخ دادن... 

مجری از ارتقا سطح علمی دانشگاه ازاد پرسید... 

گفت: کار٬کاره بسیار سنگینی هست...اما ما سالهاست که داریم تلاش می کنیم در این راستا... 

یاد شرایط سنگین ۸ سال دفاع مقدس افتادم... 

هیچ کس نمی گفت : سخته...سنگینه ...مردم به جای حرف زدن عمل کردن و به پیروزی رسیدن... 

من نه از نسل انقلاب ام نه از نسل جنگ...اما می دونم٬خواستن توانستن ه... 

بعد هم شروع کرد از دانشگاه ازاد تعریف کردن... 

چه قدر کمی صحبت می کرد...گاهی فکر می کردم مسئول راه سازی کشور داره صحبت می کنه... 

بس که از متراژ زمین هایی که دانشگاه ازاد اشغال کرده گفت...از امکانات رفاهی و... 

بگذریم...یاد یه مقاله افتادم که چند ماه پیش خونده بودم ...یاد شاکی هایی که معتقد بودن این زمین ها از اونا به زور گرفته شده و ... یاد تمام حواشی اقای جاسبی... 

اتفاقا مجری از شیوه مدیریت و شفاف سازی هم پرسید... 

گفت: انقدر شفاف عمل کردیم که حاضریم با اغوش باز از مجلس که جای خود٬هر کدوم از مسئولین نظام ٬بازرسی کل کشور و هرانسان با انگیزه ای که بخواد تو این زمینه تحقیق کنه (اعم از دانشجو و استاد) پذیرایی کنیم...و کردیم! 

... 

مجری پرسید : به نظرتون نباید حداقل هر ۱۰ سال یه بار مدیریت عوض بشه؟ 

گفت : من با اغوش باز پذیرای تغییرات هستم...اما دانشگاه ه های معتبر و موفق دنیا مثل هاروارد مدیریت ۳۸ ساله و یا حتی بیشتر دارن...  

 مهناز از اتاق اومد بیرون و زد یه کانال دیگه... 

چای ایم هم سرد شده بود. 

رفتم وسایل شام و اماده کنم... 

 

پ ن ۱: کسی به پرنده پرواز کردن نمی اموزد٬بلکه اسمان را پسشکش اش می کنند تا پرواز را فراموش نکند.

۲۴

نظرات 18 + ارسال نظر
زنده وار چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 21:56

سلام...
خدا همه را هدایت کند!
آقا کجا بوده عزیزه من؟!:دی

سلام عزیز
هوراااااااا
پس از خودمونی!
:)

زنده وار چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 22:05

پس چی فکر کردی گلم؟!!!:دی

اگه ممکنه صورت منو شطرنجی کن!
؛)

زنده وار چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 22:11

فکر کردم از پستام فهمیده باشی؟!!
عیبی نداره...
خودتو ناراحت نکن!

پرو فایل ات گول ام زد!
در هر صورت٬ببخشید!
:*

زنده وار چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 22:14

فدای تو...میزنمش!:دی

:)

امین چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 22:24 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
من برعکس شما فکر می‌کنم آقای جاسبی از بهترین و موفق‌ترین مدیران کشور هستند.کاری که ایشون کردند و دانشگاه آزاد رو از هیچ به اینجا رسوندند نشان از توانایی‌های ایشون داره.متاسفانه خیلی از مدیران ادعاهای بزرگ دارند ولی کاری جز ویران کردن مجموعه زیردست‌شون ازشون برنمی‌یاد!
نزدیکی دانشگاه ما دارند پردیس دانشگاه آزاد تهران شمال رو در یک زمین بسیار بزرگ احداث می‌کنند.واقعاً سرعت کارشون مثال زدنیه.من که خودم در کارهای عمرانی هستم ارزش کار اونها رو درک می‌کنم.این چیزی جز یک مدیریت فوق العاده نیست.
اینقدر بدبین نباشید؛مملکت ما بیش از هر چی به امثال آقای جاسبی نیازمنده!

سلام
نمی دونم٬شاید شما درست می گید.
من فقط دیده هامو گفتم.همین!
به نظرم مملکت ما به مدیرانی خیلی بهتر از اقای جاسبی نیازمنده!

س.ح چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 22:25

سلام..س..جان..
دلم تنگ شده بود اومدم بهت سر بزنم..
وای من چقد عقبم....چقد پست جدید؟؟؟
التماس دعا..عزیزم

سلام خانوم گل
ممنون ام عزیزم.دل به دل راه داره...تقزیبا هر روز به وبلاگ ات سر می زنم...
بیکاری یه دیگه خانوم٬ننویسم چی کار کنم؟
:دی

س.ح پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 00:27

دوباره سلام...
این چه حرفیه..خیلی دلم گرفت..خدا نکنه عزیزم..
البته که می تونی..اگه تو نتونی پس کی....؟؟
قربون دوست گلم ...
شما هم واسه من دعا کن..

سلام
ممنون عزیز
:-*

س.ح پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 00:43

ببین امروز به اندازه همه اون موقعه هایی که نیومدم برات کامنت گذاشتم.. دی
اینو ببین..چه باحاله..



http://i7.tinypic.com/4zt0x6w.jpg

قربونت برم که انقدر به فکرمی!
اخ جوووووون ببعی!
؛)

ابرسفید پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 01:22 http://abresefid.aminus3.com

سلام. به نظر من هم مملکت ما لایق مدیرانی بهتر از آقای جاسبی هستند. فکر نمی کنم با این همه درآمد دانشگاه آزاد ایشون شق القمر کرده باشند... المهم اسم بلاگت رو دوست دارم . بارونی باشی

سلام
ان شا الله خدا همه مون رو هدایت کنه.
ممنون عزیز.لطف داری

ونوس پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 01:22 http://trytowrite.blogsky.com

راست میگی کسی به پرنده پرواز کردن یاد نمیده...
ولی وای به روزی که کسی اونو تو قفس بکنه و اونقدر محدودیت داشته باشه که...

قفس...
خود خواهی ادما بود که قفس و ساخت...

مهرگان پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 01:36

سلام
نخسته
خوب هستین؟
.
.
.
جسارتا : حاج امین آقا
مگه مدیریت فقط تو ساخت و سازه؟؟
این ماجراهای فاسدمالی و دادگاه های جناب جاسبی و خانوم و خواهر خانومشونو شما پیگیری نمیکنید؟
اینکه از زمین و زمان زمین کش رفتن و با پول بی زبون دانشجوهای بدبخت ساختمان سازی میکنن هنر مدیریته؟
اینکه زمین هاشون دارن به زور وقفی میکنن(توجه داشته باشین کلاه شرعی!!) مدیریت اسلامیه؟
سطح علمی دانشگاه شونو ببینید!! تو هر کوره دهاتی یه دانشگاه زدن !!این خیلی خوبه ولی مگه دانشگاه زدن الکیه بعدشم دو تا لیسانس معدل الفی رو میارن به عنوان استاد!!

در ایام انتخابات هم که تامین کننده مالی بود... تامین کننده مالی تبلیغات ... !!این پولها از کجا؟
بد نیست کمی این جریانات دادگاه جاسبی و سلیمی نمین رو پیگیری کنید .

مملکت ما امثال جاسبی زیاد داره!!
امیدوارم خدا کم شون کنه!!

سلام
موافقم
و منتظر نظر مخالف امین خان می مونم.
یا علی

مهرگان پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 01:40

دوباره سلام
یادم رفت:

16 مهرماه
این روز دوست داشتنی رو تبریک میگم
کربونت

سلام
۱۶ مهر؟
چه خبره؟
بذار برم تقویم رو چک کنم!

ع.ر.وطن دوست پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 04:47 http://123tamam.blogsky.com

سلام!
ایضا! من هم دل خوشی از جاسبی ندارم!

یه داستانی شنیده بودم که:جوجه عقابی توی مزرعه ای با مرقها زندگی میکرد!با اونا میگشتُ غذا میخورد ، بازی میکرد. تا اینکه واقعا باورش شده بود که مرغه! تا اینکه بزرگ میشه و توی مزرعه با مرغهای دیگه مشغول سیاحت که عقابی رو توی اسمون میبینه!اونجا بود که از صمیم قلب ارزو کرد که ای کاش من هم عقاب بودم!دوباره مشغول دانه خوردن میشه!
بی ربط بود ولی یادم افتاد !گفتم که گفته باشم :دی

یا علی

سلام
ممنون
یا علی

بهار پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 07:17

سلام
واقعا جدی با من نبودید ؟
اگر میگید نبودید چی بگم
ولی من نه ناراحت می شم نه عصبانی
نه بخاطر حرفایی که به من می زنید اطرافیانم میاند واز من دفاع می کنند
شما مطمئن باشیدبه خاطر هر حرفی که به من بزنید کسی از من دفاع نمی کنه
انقدر بزرگ هستم که فقط خود خودم خطا ها مو بپذیرم و فقط خود خودم هستم
اگر خطا کرده باشم می پذیرم
حتی اگر شمادر مورد من اشتباه کرده باشیدباز هم اطمینان داشته باشید که کسی بجز من نخواهد بود
آدرس ایمیلم هم که براتون فرستادم ایمیلامم چک کردم چیزی نبود
خوشحال می شم اگر مشکلی در من می بینید روبگید سعی میکنم رفع کنم
شما هم ایتو بذار یه در ودل کو چولو

سلام
خوشحالم که دوستی مثل شما دارم.اما باور کنید چیزی نبود...
اگه چیزی دیدم٬به روی چشم!

نیما پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 08:29 http://www.nima1394.blogfa.com

سلام
من هم مثه شما از آدمایی که سلام نمیکنند بدم میاد
پیش خودم فکر می کنم خیلی آدم مغروریه که از یه سلام ساده که دلها رو بهم نزدیک مینه دریغ می ورزه
راجع به دانشگاه آزاد باید بگم من ازش به عنوان یه موسسه ی سرکارگذاری و اسباب دل مشغولیه جوانان یاد میکنم البته بعضی دانشگاه آزادا با کلاسن واساتید خوبی دارند ولی اکثرا در پیتن.
یادمه چند سال پیش دانشجوهای رشته ی مکانیک یه کارگاه عملی داشتند که امکاناتش رو نداشتند اومدن انستیتو پیش من .اصصصلا دانش جوها پیداشون نشد آخر ترم از دانشگاه آزاد لیست نمره ها رو فرستادن گفتن همینجوری یه نمره بهشون بده برن من از تعجب چشام گردشد
اینجوریه که میگم سرکاریه و وا مصیبتا.

سلام
دل شما هم مثل اینکه خیلی پره هاااا

مهرگان پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 10:54

سلام

۱۶ مهر؟
http://www.bangeree.blogsky.com/1388/07/15/post-352/

کربونت

سلام
اهاااان.حالا فهمیدم!
من هم تبریک می گم.

امین پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 16:28 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام دوباره،
اولش بگم من هیچ نسبتی با آقای جاسبی ندارم(!)
ببینید خانم مهرگان، من دیگه چیزی رو در این مملکت با چشم‌های خودم نبینم باور نمی‌کنم.ماجراهای زیادی بوده که جار و جنجالش رو در رسانه‌ها دیدم ولی چون از حقیقت ماجرا خبر داشتم فهمیدم که نباید زیاد حرف رسانه‌ها رو جدی گرفت.
پشت آقای جاسبی خیلی حرف زیاده و همین به من نشون میده ایشون مسیر درستی دارند میرند!
من نه میگم ایشون سالمند و نه خدایی نکرده ناسالم(از اون جهاتی که شما می‌فرمائید.)، من فقط مدیریت فوق‌العاده ایشون رو می‌یبنم.سطح دانشگاه آزاد اینقدرها هم پایین نیست.بله، بین این همه واحد دانشگاهی قطعاً از همه رده‌ای پیدا میشه ولی چرا شما به تاثیری که وجود یک واحد دانشگاهی در یک شهر کوچیک رو نمی‌بینید.هم مزایا داشته و هم معایب ول قطعاً مزایای اون خیلی بیشتر بوده.
مثال پردیس دانشگاه آزاد تهران شمال فقط یک مثال بود و بس، من مدیریت ایشون رو در این خلاصه نکردم!
من که رشته‌ام عمرانه و چند ساله با مسائل ساختمانی سروکار دارم ارزش کار ایشون رو دارم می‌بینم.چقدر سازه‌هایی (سد، راه، اتوبان و ...) که به خاطر سوءمدیریت اینقدر طول کشیده که هزینه اتمام اون چندین برابر هزینه پیش‌بینی شده صورت گرفته. (جدا از هزینه‌هایی که به خاطر دیرکرد بهره‌برداری متحمل شده)اینها فاجعه است خانم مهرگان، فاجعه! فاجعه‌هایی که هیچوت صداش درنمی‌یاد!

باز هم میگم، ما به امثال آقای جاسبی خیلی نیاز داریم،خیلی و برعکس شما من فکر می‌کنم امثال ایشون زیاد نیستند!

ببخشید صابخونه،اینقدر حرف زدم از درسم عقب افتادم!
یامجیر

سلام

پشت آقای جاسبی خیلی حرف زیاده و همین به من نشون میده ایشون مسیر درستی دارند میرند!
به نظرتون این دلیل منطق یه؟
ما ایرانی ها متاسفانه بسیار دوستدار حاشیه هستیم.به نظرم یکی از دلایلی که دکتر رضایی رای نیاوردن و نمی یارن هم همینه!
حاشیه زیاده.اما همیشه حاشیه نشونه صحت یه ادم نیست.
هنوز هم سر حرفام هستم.

شرمنده ام که از درس انداختم تون!
؛)
یا علی

امین پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 18:02 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
علامت تعجب رو مخصوصاً گذاشتم تا سوءتفاهم نشه ولی مثل اینکه شد.
ببینید، من فکر می‌کنم سقف مدیران ما بیش از چند سانت نیست و اگه یه نفر قدش کمی بلندتر باشه گردنش رو می‌زنند.(چقدر خشن!) واقعیت اینه که خیلی از مدیران ما لیاقت پست‌شون رو ندارند و اگه یک نفر کمی عرضه داشته باشه برای اینکه عملکرد خودشون زیر سوال نره سعی می‌کنند به نحوی اونو زمین بزنند.دلیلش هم این اصل هست: "وقتی همه در یک سطح باشند دیگه کسی از آدم سوال نمیکنه"
یک مثال همین آقای کرباسچی هست.(ما مسلمون هستیم و باید در مورد افراد گمان نیکو داشته باشیم.تا هیچ کدوم از چیزهایی که در مورد افراد گفته میشه برای ما محرز نشده باشه ما حق نداریم قبول کنیم و گرنه بد گناهی کردیم.آقای کرباسچی هم یک نمونه مانند جاسبی هست که پشت سرش خیلی حرفه) یادمه پدرم تعریف می‌کرد قبل از آقای کرباسچی توی یکی از میدون‌ها داشتند صندلی می‌چینند.پدرم کنجکاو شده بود که این همه صندلی برای چیه.وقتی علت رو پرسیده بود گفتند شهردار می‌خواد تا چند ساعت دیگه آبنمای نصب شده در میدون رو افتتاح کنه! متوجه شدید؟ اینقدر سطح پایین بوده که افتتاح یک آبنما اینقدر دبدبه و کبکبه داشته.آقای کرباسچی حقیقتاً انقلابی در مدیریت شهری تهران به پا کردند.آخرش چی شد؟ اون دادگاه کذایی رو که یادتون هست.پدرم اونروزها جزء مدیران ارشد وزارت جهاد سازندگی بودند.ایشون می‌گفتند اگه قرار باشه این چیزهایی که کرباسچی به خاطرش محاکمه شد جرم باشه همه ماها رو باید بندازند زندان!
تا بخواد این جوری با مدیران با لیاقت برخورد باشه جامعه ما به هیچ کجا نمیرسه؛ بدون تعارف. همین میشه که وقتی حتی یک کار کوچیک در یک سازمان کوچیک داری باید ساعت‌ها بدویی و اعصابت خرد بشه.همه و همه به خاطر همین سقف چند سانتی مدیریت با مدیران پرادعاست...
می‌تونم ساعت‌ها راجع به این موضوع صحبت کنم ولی وقت استراحت بین دو نیمه درسم داره تموم میشه!
وااااااای چقدر حرف زدم! ببخشید صابخونه
فعلاً
یاحق

سلام
شایدم ما مو می بینیم و شما پیچش مو...
ان شا الله که تو درساتون موفق باشید.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد