نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

هم سفر

 

سلام دوستان. 

امروز می خوام براتون یه پست بذارم که فکر کنم به درد اینده تون(؟) بخوره... 

راست اش من که از خوندن اش خیلی لذت بردم.امیدوارم شما هم خوش تون بیاد.  

 

 

هم سفر

 

در این راه طولانی - که ما بی خبریم

 

و چون باد می گذرد

 

بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند

 

خواهش می کنم !  مخواه که یکی شویم ،  مطلقا یکی

 

مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم

 

و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد

 

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم

 

یک ساز را،  یک کتاب را،  یک طعم را، یک رنگ را

 

و یک شیوه  نگاه کردن را

 

مخواه که انتخابمان یکی باشد،  سلیقه مان یکی  و رویاهامان یکی

 

هم سفر بودن و هم هدف بودن ، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست

 

و شبیه شدن دال بر کمال نیست  بل  دلیل توقف است

 

عزیز من

 

دو نفر که عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی  رسانده است؛

واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون ،   حجاب برفی قله ی علم کوه ،  رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند

 

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق

یکی کافیست

 

عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست

 

من از عشق زمینی حرف می زنم که  ارزش آن در "حضور" است

نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری

 

عزیز من

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست ، بگذار یکی نباشد

 

بگذار درعین وحدت مستقل باشیم

 

بخواه که در عین یکی بودن ، یکی نباشیم

 

بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید

 

بگذار صبورانه و مهرمندانه  درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم

 

اما نخواهیم  که بحث ، ما را به نقطه ی مطلقا  واحدی برساند

 

بحث، باید ما را به  ادراک متقابل برساند نه فنای  متقابل

 

اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست

 

سخن از ذره ذره ی وافعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست

 

بیا بحث کنیم

 

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم

 

بیا کلنجار برویم

 

اما  سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم

 

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را ،در بسیاری زمینه ها،  تا آنجا که حس می کنیم دوگانگی،  شور و حال و زندگی می بخشد

نه  پژمردگی و افسردگی و مرگ ،.......... حفظ  کنیم

 

من و تو حق داریم در برابر هم  قد علم کنیم

 

و حق داریم بسیاری ازنظرات وعقاید هم را نپذیریم بی آنکه قصد تحقیرهم را داشته باشیم

 

عزیز من ! بیا متفاوت باشیم  

  

 

 

متن بالا منتخبی است از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

 

  نوشته زنده یاد نادرابراهیمی 

 

پ ن۱: نمره ی فاینال ام اومد! ترم جدید رو هم ثبت نام کردم! 
پ ن۲: دیشب بعد از مدت ها رفتم پارک قیطریه...یه بارووون بسیار نازم می یومد...این بارون بسیار ناز برگای درختا رو می کند و می ریخت رو سرت....انقدر حس نازی بود... 
اونقدر ناز که چند صد متری از کتابخونه دور شدم و یادم رفته بود واسه گرفتن جلد ۲ توماس اومده بودم... 
اخی! اقای ابراهیم زاده هم بود! 
مثل همیشه کلــــــــــــــــــی تحویلم گرفت! 
پ ن۳: راستی این پست رو به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و خانوم فاطمه زهرا گذاشته بودم! مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارکه! 
پ ن۴: امروز مامان کلی گل کلم و هویچ و بادمجون و ... برای درست کردن ترشی گرفته بود.من هم اومدم کمک اش کنم انگشت کوچیکم و چنان با چاقو بریدم که.... 
دو تا دستمال کاغذی پر از.... 
هنوز داره می سوزه! 
اما عوض اش تمام هویجا رو با قالب درست کردم! شکل گل و ستاره و قلب!
نظرات 11 + ارسال نظر
الی پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 08:27 http://elipeli.blogsky.com

سلام

اولین باره وبلاگتو میخونم ولی خیلی متفاوت و قشنگ مینویسی.... با تبادل لینک موافقی؟

سلام
ممنون عزیزم
امممم٬راست اش من هنوز تصمیم نگرفتم برای بلاگم لینک دونی بذارم!

301040 پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 14:13 http://301040.blogsky.com

موافقم

خدا رو شکر! شما یه بار هم محض رضای خدا موافق بودید!
بابت هدیه هم ممنون

بنت الهدی پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 14:16

سلام س-ف جان

سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه ی زهرا (س) بر شما مبارک
...

چه پست قشنگی بود ..
همه ی انسان ها ممکن است یک چیز را ببینند ولی دیدشان قطعا با دیگری متفاوت است ...

و این تفاوت زیباست...

سلام گلم
منم این روز قشنگ و بهت تبریک می گم.
بله٬به نظر من هم شعر قشنگی بود.

نیما۱۳۹۴ پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 16:43 http://www.nima1394.blogfa.com

سلام
خوش به حال اون داماد خوشبخت آینده . اگه میدونستم کجایی برادر خانممو وادار میکردم بیاد خواستگارید. خوب می نویسی خوب فکر میکنی خوب هم ترشی درست می کنی کیه این داماد خوشبخت آینده

سلاااام اقا نیمـــــــــــــــا!
:دی
تازه کجاشو دیدید؟ همه ی غذا ها به جز فسنجون بیچاره رو هم بلده درست کنه!
؛)
خدا منو برای خونواده ام حفظ کنه!

بهار پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 17:06

سلام
سالروز ازدواج حضرت علی و خانوم فاطمه زهرارو تبریک می گم
خیلی خوب کردید که این متنو گذاشتید تو بلاگتون
تفکراتشون وبرداشتاشون از زندگی خیلی به دل می شینه
یادشون گرامی

آی آی آی!
با زشما مواظب خودتون نبودی
انشاءالله بهبودی حاصل می شه
التماس دعا دارم

سلام عزیزم!
من هم دوباره تبریک می گم!
خدا رو شکر که به دل شما هم نشست..

به کسی نگیدها! تا اخر کار انگشت اشاره ام رو هم بریدم!
خوب تقصیر من نیست که! چاقوهاا تیزن!
:دی

سیدامیرحسام پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 18:00 http://gharogati.blogsky.com/

سلام
حالتون چه طوره؟ حقیقت اونجا که گفتید دستتون رو ... ما هم یه آخ گفتیم. انشاالله که دیگه خوب شده باشه!
به به!! ترررررشی!!
خوب که جا افتاد موقع میل کردن یاد یاران هم بفرمایید!!{خنده}

خیلی زیبا... خیلی زیبا...
به نظر من اگه دیدمون به زندگی مشترک این طور باشه دیگه خیلی از این جار و جنجالهای بچه گانه بین همسرا حل میشه!! من وقتی موضوع این دعواها رو می شنوم شدیدا و به مدت یک ربع می خندم. که چرا ...
همین طور که پست زیباتون رو می خوندم یاد بحث جنجالی (تساوی یا تشابه زن و مرد افتادم)!!
از این پست میشه فهمید که تساوی حقوق درسته! اما تشابه نه!
اونم به دلیل خصوصیات و تفاوت های مختلفی هست که زن و مرد نسبت به هم دارند!

اجازه می خوام این جمله زیبا رو تکرار کنم:

بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید!!!
------------------------
راستی ممنون که به خونه خودتون تشریف آوردید!
چرا لینکستانتون رو راه نمی اندازید!!

صبح نزدیک است و ...

سلام
شکر خدا خوبم٬فقط یه ریزه می سوزه!
چشم حتما!
بهتره وارد بحث شیرین تساوی خانوم ها و اقایون نشیم که تفکرات ضد فمنیستی من درد سر ساز می شه!
البته می دونید اینا عقاید هستن...کلی راه هست تا به عمل تبدیل بشن!
ان شا الله خدا کمکمون کنه...

سر فرصت لینک دونی رو هم راه می ندازم.
ممنون که به خونه ام سر زدید.
یا علی

سیدامیرحسام پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 18:04 http://gharogati.blogsky.com/

اصلاحیییییه:

منظور از:
تساوی یا تشابه زن و مرد

این یعنی:
تساوی یا تشابه حقوق زن و مرد

بوده است.

با عرض پوزش و تشکر
فرهنگستان زبان وبلاگ از هر چمن یه گلی!!!{خنده}

صبح نزدیک است و ...

ممنون!
:دی

سیدامیرحسام پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 18:23

دیدی چی شد!!
یادم رفت!
اگه گفتی چی!
.
.
.
.
.
.
.
.
تبریک به مناسبت همون چیزی که به خاطر این پست رو گذاشتی!!


صبح نزدیک است و ...

مبارکااا باشه!

301040 پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 19:21 http://301040.blogsky.com

خاطره ای با س.ف. نوشتم!
؛)

خاطره با نام ونشون نوشتید٬اجازه هم گرفتید؟!
امیدوارم راضی باشه!
؛)

301040 پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 19:57 http://301040.blogsky.com

قبلا می گفت: "چرا با نام و نشون نمی نویسی!؟"
الان می گه: "امیدوارم راضی باشه!!!"

آقا ما به کدوم ساز برقصیم؟

اولا جوانی بود و جهالت!
؛)
ثانیا٬رقصیدن مشکل شرعی داره اقا! فقط سماع اون هم افضل است در قونیه باشد!
:دی

یه آشنا پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 20:57 http://fellow.blogsky.com

سلام
منم این عید قشنگ رو بهتون تبریک میگم.
به به چه مهارتهایی هم دارین...
من اولین متنی رو که از این نویسنده خوندم یه احساسی بهم دست داد که فکر کردم ایشون زیاد به عشق حقیقی و خدایی فکر نکرده که اینجوری از عشق مجازی می نویسه...
قسمتی از اون نوشته اینه:
"«عشق» در لحظه پدید می آید،«دوست داشتن»، در امتداد زمان.

این، اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

عشق،معیارها را در هم می ریزد،دوست داشتن بر پایه ی معیارها بنا می شود.

عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد،دوست داشتن،از شناختن وخواستن سرچشمه می گیرد.عشق، قانون نمی شناسد،دوست داشتن،اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی ست... میان عشق و دوست داشتن،هیچ نقطه ی مشترکی نیست. از دوست داشتن به عشق می توان رسید، و از عشق ، به دوست داشتن.اما به هر حال،حرکت از خود به خود نیست،از نوعی به نوعی ست، از خمیره ای به خمیره یی... و فاصله ایست ابدی،میان عشق و دوست داشتن."

اما به نظر من میان دوست داشتن و عشق رابطه تنگاتنگیه و اگه اول دوست داشتن نباشه عشقی هم به وجود نمیاد.

سلام
ممنون
شاید هم...
به قول اقای وطن دوست باید درباره حرفاتون فکر کنم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد