نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

معلم عیسی بن مریم

این روزها نگاه ها برایم عجیب سنگین شده٬ 

حتی نگاه انان که حیا می کنند و چشم برمی بندند... 

این روزها تصدیق ها برایم حکم تبعید است و تکذیب ها حکم تنفیذ... 

این روزها نشانه های خدا برایم به عدد گناهان کرده و ثواب های نکرده ام شده... 

اما دلم جلوی چشم هایم را می پوشاند تا ذره ای از نور حق را نبیند... 

این روزها وجود شیطان(تو بگو نفس اماره) را به طور ملموس در وجودم حس می کنم٬ 

نوازش هایش را...کف زدن ها و دست و هورا کشیدن هایش را... 

این روزها چشم های خدا را نگران تر از هر وقت می بینم که به من و افعال ام زل زده... 

این روزها تاب قران را هم نمی اورم٬ 

ایه های عذاب عذابم می دهد... 

این روزها حسادت نمی گذارد جرعه ای اب بنوشم٬ 

با حسرت تمام کمیل خواندن حمیده را نگاه می کنم و  

قنوت های طولانی مهناز را... 

این روزها فلج شده ام٬ 

روحأ و جسمآ٬ 

روح ام اسیر تخت شده و ذره ای حرکت نمی کند... 

هی می گوید: از تو حرکت٬از خدا برکت... 

چه توقعی داری؟! می گویم٬سست و کرخت شده جوارحم... 

حاج محمود که می گوید: ارباب اش معلم عیسی بن مریم است و گویا به نام اش مرده هم زنده می شود... 

پس کاری بکن٬ 

تا نمرده ام زنده ام کن...

نظرات 9 + ارسال نظر

Salam,
Omidvaram haleton khoobe khoob bashe,
Age yevaghti khastid baraye webeton aksio ro internet montasher konid, Upload Centere ma ba balatarin sorate loade aks va Amniyate bala va Emkanate vizhe montazere mizbanie daemie Akshaye shomast.
hatman be site ma sar bezanid.
Movaffagh bashid
PorSoratTarin Systeme Upload Iranian

سلام

sahar جمعه 4 دی 1388 ساعت 22:31 http://market2iran.com

سلام خوبی مرسی از مطالب خوبت .قالب وبلاگت هم زیباست در خدمتت هستم خواستی به منم سر بزن

سلام
ممنون

هدی جمعه 4 دی 1388 ساعت 23:57

سلام س-ف جان
انشاءالله زنده دل هستین و
زنده دل تر هم میشین با حب اهل بیت(ع)
اینروزا ایشان خیلی کمک مون می کنند ...
اشکها معجزه می کنند.

تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت ..
التماس دعا

سلام...
قطعا اگر نبود این تنها میراثم از بهشت تا به حال صد بار دلم مرده بود...

داود شنبه 5 دی 1388 ساعت 00:57 http://yaran1388.blogsky.com

سلام
سلام

این روزها عباس(ع) شفا میدهد...حتی ارامنه را...

این روزها حسین(ع) هیچ ارباب رجوعی را بی پاسخ نمیگذارد...فقط کافیست که مراجعه کنی...

اگر شفا گرفتی و اگر پاسخ گرفتی بیماری را که علاجش شهادت است فراموش مکن...

یاحق

سلام
...
امشب تو هیات چند بار اسم تون و خواسته تون اومد جلوی چشم ام و تنم لرزید...
در پناه حق

یوسف شنبه 5 دی 1388 ساعت 10:46 http://onlyforyou.blogsky.com

سلام.ممنون که به من سر زدبد. وبلاگ خوبی دارید دوست عزیز.خسته نباشید....

سلام
ممنون

۳۰۱۰۴۰ شنبه 5 دی 1388 ساعت 13:56 http://301040.blogsky.com

خدا از سر تقصیراتمون بگذره ایشالا

ان شا الله

امین شنبه 5 دی 1388 ساعت 14:10 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام،
از شدت درد می‌پیچد و در آتش تب می‌سوزد.طبیبی، علاجی، دارو، و درمانی؟

از گرسنگی کبود و در تشنگی سوخته، نوایی، چشمه‌ای، سبب سوزی، سبب سازی؟

خزان است، غم است،تیمار است،ناله و آه است و فریاد است، بهاری، گلی، طراوتی، عشقی و پروازی؟

تیرگی و ظلمت،سرگشتگی و حیرت، تنهایی و غربت، چراغی،انیسی، رهی و رهنمایی؟

آری قرآن، «النور الساطع و الضیاء اللامع، ربیع القلوب، شفاء الصدور».(نهج البلاغه، خطبه2)

نور است، شعله است، چراغ است،بهار دلها و درمان دردهاست، فراخنای تنگی‌ها و فشارهاست.

«ناطق لایمیی لسانه، بیت لاتهدم ارکانه،عزلا تهزم اعوانه»(نهج البلاغه، خطبه33)

بیانگری که زبانش کند نگشته، خسته نمی‌شود، بینانی که ارکانش سست نگشته و ویران نمی‌گردد،فاتحی که شکست در پروازش راه ندارد.
دوای هر دردی اینجاست خانم س.ف، چقدر پیامبر قشنگ گفتند:" ( فاذا السبت علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن ) هرگاه مسائل و مشکلات همچون پاره های شب شما را در زندگیتان در هم پوشید نه قرآن بچسبید و آن و به آن پناه ببرید."
ما رو هم فراموش نکنید.
یاحسین

سلام
یک دنیا ممنون
دعا
منو فراموش نکنید.
یا علی

ساناز شنبه 5 دی 1388 ساعت 22:47 http://alone111.blogsky.com

آره منم دوست ندارم امشب سحر بشه:(
بازم بیا پیشم خوشحال میشم

...
دعام کن عزیز

سیدامیرحسام دوشنبه 7 دی 1388 ساعت 13:06

دوباره سلام
چند بار خوندمش.
خیلی به دلم نشست! خوب چون حرفا حرفای دل خودمم هست. و دلیل دیگه به خاطر قلمتون بود.
می خواستم این رو ذیل نظرتون تو وب خودم بنویسم اما خوب دیگه اینجا مینویسم!(به نظرم خیلی بهتره!)
نمیدونم امسال محرم آقا یه موردی رو روزیم کرد که خیلی برام ارزش داشت! و خیلی باعث شور و شعف شد. البته من گذاشتم به حساب اینکه یه مقدار از خودم و ... شرمنده بشم به واسطه این روزی قشنگ و به خودم بیام.(الحق هم همین بود.)
این افتخار قسمتمون شد که من درب هیئت رو باز کنم!! یه مقدار باورش برام سخته! من و ...
خلاصه موقعی که می خواستم کلید رو توی قفل بندارم و درب خونه آقا رو باز کنم. یاد همه رفقا بودم حتی یه سری ها رو تک تک اسم بردم.

توی گریه هاتون(ببخشید از این کلمه استفاده میکنم! چون خیلی مرسوم نیست! اما خوب ازین قشنگ تر به نظرم نیست دیگه!) همه جوونا و دوستان رو در نظر بگیرید.

صبح نزدیک است و ...

دوباره علیک سلام٬
باز هم می گم٬خیلــــــــــــــی وقته خیـــــــــــلی حسود شدم!
ممنون که به یادمون بودید.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد