نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

نفس

... مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

باران گونه ها

 

پدر بزرگ می گفت: خدا دو گوش داد و یک زبان. یعنی دو بشنو و فقط یکی بگو... 

دو صد شنیدم و هیچ نگفتم... 

گذشت٬ 

خیلی گذشت... 

خواستم بگویم٬ 

نه یکی...خیلی کم...شاید به اندازه ی دل کوچکم... 

گوشی نبود... 

نبود٬ 

خیلی نبود... 

دل کوچکم حسابی سنگین شد... 

حرفهایم در پنجره ی چشمانم ذوب می شد و فرو می ریخت... 

خدا برایم دو گوش شنوا فرستاد... 

شنید٬ 

خیلی شنید... 

خالی شدم٬ 

از خودم... 

امروز سبک قدم می زدم... 

خیلی سبک٬ 

شاید به سبکی قاصدک رویاهایم... 

 

 

- دیشب باران امد٬خیلی 

من باران و خالق باران و باران گونه ها را بسیار دوست می دارم...

نظرات 18 + ارسال نظر
سهیل شنبه 26 دی 1388 ساعت 23:51 http://daypic.blogfa.com

سلام.

درسته...ولی نبودش...شاید باید به چشمام دیگه شک کنم...

مطمئنید که خریداری نداشته ؟؟؟

راستی این کد قطرات که روی وبلاگتون اجرا میشه نمیذاره راحت بنویسیم... میاد رو ی محل نوشتن و اجازه تایپ نمیده.
نمیدونم برای دیگران هم اینطوریه یا فقط برای من اینطوری میشه ...

التماس دعا.

یاعلی.

سلام...

من به بودن خودم مطمین نیستم٬به حرفام مطمئن باشم؟ ؛)

می گم برش دارن.

یا حق

یه آشنا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 12:13 http://fellow.blogsky.com

سلام
به به، چشممون به جمال نظرات روشن گردید...
این چه وضعشه... چرا دهان پستهای بیچاره رو اینجوری بستید...؟! (صلاح مملکت... دیگه خیلی تکراری شده...)

ای بابا، شما که بیشتر از ما کم حرف شدید که...
گفتن کم حرف باشیم خوبه، نه دیگه اینقدر

آخر برای خالی شدن، مگر نیاز به حرف زدن نیست؟ (حرف زدن یعنی گفتن و شنیدن) اینجا که شده است محل فکر کردن فقط...!

ولی، خیلی زیباست... منم خلوت را خیلی دوست می دارم...

سلام
:)

سهیل یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 19:22 http://daypic.blogfa.com

سلام.

با - نخستین سرود ملی ایران - به روزم ...

یاعلی.

سلام
...

امین یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 21:14 http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com/

سلام،
من هم به روزممثل سهیل!

سلام
...

س.ح دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 00:52 http://badbadakeabyy.persianblog.ir

سلام..
خوبی س جونم..خوب این نشون میده که دل به دل راه داره..من هم دلم تنگه چی کار کنیم حالا..؟؟
انقدر خسته امتحانات هستم که میخوام بزنم به بیخیالی این چنتای اخر رو اصلا نرم بدم...اصلا میخوام درس رو بزارم کنار..

سلام
...

ع.ر.وطن دوست دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 08:38

سلام!

توی این خونه هم دل نیست!
صاحبش میگه دل خوش سیری چند

دل خوش نداری، اب خوش که دست مسافر میتونی بدی که!

یا علی

سلام
...

حسین دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 14:31 http://rooye-khat.blogsky.com

وبلاگ توپی داری خیلی حال کردم به منم سر بزن...

...

م.ا دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 15:58

خیلی ام جالب بود از این به بعد زود به زود سر میزنم

...
:-ا

ali mahrooz دوشنبه 28 دی 1388 ساعت 21:08 http://www. byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مورد فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بای

سلام
...

رستگار سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 00:52 http://saghiye-simin-sagh.blogsky.com

سلام س-ف گل گلاب
هرکه در این بزم مقرب تر است...
و دیگر هیچ...

دوست دارم :)
در پناه حق

سلام
...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 17:22

chete
??
kam kam narahat o negaran o mese khodet depsorde sham
??
plz khoob bash dige

د سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 20:17

سلام
توی گودر مطالب اینجا را دنبال میکنم. اما خب، فایده نداره. میام. صفحه را باز میکنم. اول چند دقیقه دونه دونه روی این قطره های بارون نگه میدارم تا یه تکونی به خودشون بدن و سر بخورن پایین.... بعدش یه نگاهی به دور و بر میکنم و همین طوری با هزار تا فکر و خیال صفحه را میبندم.
دعای خیر....
آرزوی بهترین ها ....
به خدا میسپارمت.

سلام
...

م.ا چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 01:10

من سر میزنما.
ببینم صبرم چقدره

...

سهیل چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 01:14 http://daypic.blogfa.com

سلام.

چقدر خوبه که آدم نتونه حرف بزنه ....
چقدر خوبه که آدم تو دلش یه غمی باشه ....
چقدر خوبه که آدم نتونه حرفشو به کسی بگه ....
چقدر خوبه که آدم فکر کنه که کسی حرفشو نمی فهمه ....

چقدر بد که آدم نخواهد حرف بزنه ....
چقدر بد که آدم نتونه با غمش کنار بیاد ....
چقدر بد که آدم نخواهد حرفشو به کسی بگه ....
چقدر بد که آدم نخواهد که با کسی اصلا حرف بزنه ....

---------------------------------------------------------------

خانم س- ف کم آوردین ....
احتمالا میگید :
.... من ؟
.... من کم آوردم ؟
... نمی دونم ؟
... شاید ؟

در عین تلخی یک شیرینی خاصی داره .... قبول دارید ؟؟؟ ((( بی منظور ... باشه ...)))

التماس دعا.

یاعلی.

سلام
...

ح.ع چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 14:53

وعده دیدار؟خوب حال می کنی ؟؟

لحظه هایت غبطه !
گاهگاه رنگ درد خوشحالی است !
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
سایه تان مستدام

...

د چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 15:12

...

...

عماد چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 17:20

مطالبتون بوی تازگی میده....

...

س.ح چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 17:34 http://badbadakeabyy.persianblog.ir

سلام س جونم خوفی...اااا
هنوز که اینجا بارونیه...اگه به این ابرا رو بدی حالا حالاها میبارنا ..یه موقع خدایی نکرده اگه سیل اومد؟؟
خورشید بیچاره چه گناهی کرده که بهش اجازه نمیدی یه کم بتابه به اینجا ...بذار خورشید طلوع کنه ..درست میشه...

اینو خوندم خوشم اومد واسه تو هم اوردم

میگن سه تا دانشجو که یکیشون مکانیک میخونده یکی هواشناسی و یکی کامپیوتر با هم میرن سفر

وسط راه ماشینشون خراب میشه .دانشجوی مکانیک میگه احتمالا تسمه پروانه فلان جاش پاره شده باید عوضش کنیم

دانشجوی هواشناسی میگه نه به خاطر گرمی هواست

ماشین داغ کرده باید صبر کنیم تا شب هوا خنک بشه بعد بریم

دانشجوی کامپیوتر میگه بیاین یه بار پیاده شیم دوباره سوار شیم ببینیم درست میشه....دی

سلام
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد